محل تبلیغات شما

اگر باران به دلها نبارد ...





 

زیباکلام: اتفاقا باید استیضاح رئیس جمهور مطرح شود


صادق زیباکلام,اخبار ی,خبرهای ی,اخبار ی ایران

سرپوش ی - هر دم از این باغ بری می‌رسد! تلاش برای استیضاح پرحاشیه وزرا از سوی اعضای جبهه پایداری مجلس یکی پس از دیگری، در طول ماه‌های اخیر کافی نبود که این بار دلواپسان عزمشان را برای استیضاح جزم کرده اند. به عبارتی پس از اینکه تندروها نتوانستند در ششم شهریور ماه اخیر طرح سوال از رئیس‌جمهور را به مرحله استیضاح بکشانند اکنون یکبار دیگر توپخانه‌شان را برای پیشبرد اهداف خود پر کرده اند. این جریان با استفاده از حق نمایندگی‌شان در شرایطی که کشور با مشکلات بسیاری در داخل دست و پنجه نرم می‌کند و از سویی با فشار مخالفان خارجی نیز روبه‌روست به دنبال طومارنویسی برای استیضاح بودند که بنا به گفته برخی از نماینده‌های مجلس، امضاها برای طرح استیضاح رئیس‌جمهور با ۱۴ محور اقتصادی به حد نصاب نرسید و در نتیجه تلاش مخالفان از جمله ذوالنور عضو جبهه پایداری برای استیضاح با ناکامی‌روبه‌رو شد. زیرا برخی از نماینده‌ها به ویژه قاسم میرزایی نکو عضو فراکسیون امید معتقد است که بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از عملکرد دولت و حل آن به عهده تیم اقتصادی است اما بخشی دیگر از این مشکلات تحت تاثیر تحریم و مسئولیتش مربوط به نهادهای غیر دولتی است از این رو، مقصر یک سوم مشکلات اقتصادی است بنابراین دلیلی برای استیضاح او در وضعیت کنونی وجود ندارد.

 علاوه بر این، سهیلا جلودار زاده نماینده مجلس نیز بر این باور است که تنها باعث و بانی این وضعیت نبوده و پیگیری استیضاح رئیس‌جمهور از سوی بخشی از نمایندگان در شرایط کنونی به هیچ روی به صلاح نیست. زیرا اگر قرار به استیضاح بود این جریان باید قبلا رئیس‌جمهوری را که پدید آورنده وضعیت موجود است، استیضاح می‌کردند. 

 بازهم تلاش برای استیضاح

نامشان دلواپس است اما دریغ از آنکه حتی دمی‌مصلحت ملی را ارج بنهند. در این آشفته بازار، طرح استیضاح را کم داشتیم که آن‌هم به لطف دلواپسی تندروها از جمله ذوالنور عضو جبهه پایداری روز گذشته مورد پیگیری قرار گرفت اما قبل از اینکه به حد نصاب برسد با ناکامی‌روبه‌رو گردید. بر این اساس، رضا انصاری، عضو هیئت رئیسه فراکسیون امید مجلس درباره طرح استیضاح رئیس‌جمهور گفت: طرح به هیئت رئیسه نرفته و تعداد اندکی از نمایندگان از امضا کنندگان آن هستند. او طی گفت و گویی درباره خبر تلاش برخی نمایندگان برای طرح استیضاح رئیس‌جمهور گفت: این موضوع از جانب چند نماینده مطرح شده و پیگیر آن هستند.

 طرح به هیئت رئیسه نرفته و تعداد اندکی از نمایندگان از امضا کنندگان آن هستند. این هیئت رئیسه فراکسیون امید مجلس همچنین افزود: آن طور که من شنیده‌ام آقای ذوالنور این موضوع را پیگیری می‌کنند.انصاری گفت: با توجه به شرایطی که در حال حاضر داریم و فشارهایی که دشمنان بر مردم می‌آورند، بیشتر از هر چیزی نیاز به اتحاد و انسجام داریم و استیضاح رئیس جمهور در این مقطع زمانی به هیچ عنوان به مصلحت نظام و کشور نیست. او تاکید کرد: برداشت بنده این است که در مجلس هم بیشتر همین نگاه حاکم است.

 انصاری همچنین گفت: تا آنجا که من اطلاع دارم در خود فراکسیون ولایی هم روی این موضوع اتفاق نظر وجود ندارد و درون خود فراکسیون هم اختلاف نظر‌هایی در این موضوع است. علاوه بر این، سیدحسین نقوی حسینی سخنگوی فراکسیون ولایی درباره جمع‌آوری امضا برای طرح عدم کفایت و استیضاح رئیس‌جمهور در مجلس گفت: درصحن مطرح شده که جمع‌آوری امضا برای استیضاح رئیس‌جمهور در حال انجام است؛ من به عنوان سخنگوی فراکسیون نمایندگان ولایی اعلام می‌کنم که این اقدام به صورت شخصی انجام می‌شود و به هیچ عنوان فراکسیونی نیست. بر این اساس، گفتنی است طرح استیضاح و عدم کفایت ی رئیس‌جمهور را که توسط ذوالنوری نماینده قم و عضو جبهه پایداری دیروز دنبال شد، تنها ۹ نفر از نمایندگان امضا کردند.

 اکنون، استیضاح برخلاف منافع ملی 

نماینده‌های اعضای جبهه پایداری که طی ماه‌های اخیر بیشترین رکورد را در استیضاح وزرا زده‌اند دیروز با ۱۴ محور از جمله برخورد با بیکاری، سوءمدیریت در کنترل بازار ارز، وارد آمدن خسارت به منافع ملی و سوء مدیریت در کنترل قیمت کالا به دنبال استیضاح رئیس دولت بودند که در نهایت این امضاها به حد نصاب نرسید و حتی بسیاری از نماینده‌های مجلس با این طرح مخالفت کردند. زیرا این اعتقاد در میان برخی از نماینده‌ها و حتی فعالان ی وجود دارد که تنها یک سوم مشکلات اقتصادی مربوط به دولت است.

بنابراین اگرچه نمی‌توان مشکلات اقتصادی مربوط به دولت و عملکرد ضعیف تیم اقتصادی در قبال آن را انکار کرد اما در شرایط کنونی استیضاح به هیچ وجه به مصلحت نیست. عباس عبدی، فعال ی اصلاح‌طلب نیز نسبت به جمع‌آوری امضا برای استیضاح رئیس‌جمهور از سوی ذوالنور، نماینده قم نوشت: در درک ی نمایندگان اصولگرا همین بس که آنان را از استیضاح منصرف کرده‌اند حالا دنبال استیضاح رئیس‌جمهور رفته اند!» 

 استیضاح حق نماینده مجلس

چه بپذیریم و یا نپذیریم استیضاح حق نماینده‌های مجلس حتی مخالفان دولت است اما در شرایطی که بنا بر توصیه مقامات کشورمان حتی استیضاح وزرای دولت نیز به مصلحت نیست استیضاح رئیس‌جمهور قطعا دیگر به هیچ وجه به صلاح منافع ملی نیست. آن‌هم در شرایطی که کشور با مشکلات داخلی و فشارهای خارجی روبه‌رو است استیضاح رئیس‌جمهور نه تنها گره‌ای از مشکلات ی و اقتصادی باز نمی‌کند بلکه حتی به مراتب شرایط را پیچیده تر هم خواهد کرد. اگرچه وضعیت کنونی به گونه‌ای است که نه تنها مخالفان دولت بلکه حتی برخی از اصلاح‌طلبان نیز خواستار بهبود اوضاع و تعیین تکلیف بسیاری از مسائل هستند تا گشایشی در امورایجاد شود. چراکه چند ماه اخیر، به دلایل مختلف به ویژه تغییر مواضع و اتخاذ رویکرد محافظه‌کارانه رئیس‌جمهور نسبت به برخی از مسائل، فاصله محسوس دولت با اصلاح‌طلبان و وضعیت اقتصادی؛ نوعی ناامیدی از دولت و اختلاف نظر در این جریان نسبت به حمایت و عدم حمایت از ایجاد کرده است. اما به هر روی، استیضاح رئیس دولت در شرایط کنونی نه تنها دردی دوا نمی‌کند بلکه حتی به کشور آسیب هم می‌رساند. با این همه در ادامه این مهم را با کارشناسان مورد بررسی قرار دادیم که آن را می‌خوانید.

 استیضاح به سود مخالفان

سهیلا جلودارزاده نماینده مردم تهران در مجلس وعضو فراکسیون امید درباره پیگیری طرح استیضاح رئیس‌جمهور از سوی تندروها به آفتاب یزد گفت: نخست باید دید که آیا استیضاح وزرا طی ماه‌های گذشته منجر به بهبود شرایط گشته است که اکنون استیضاح رئیس‌جمهور کمکی به حل مسئله کند؟! پیگیری استیضاح رئیس‌جمهور از سوی تندروها در حالی است که این مسئله در شرایط کنونی به هیچ روی به صلاح نیست. او افزود: تنها باعث و بانی شرایط موجود نیست. در حالی که اگر قرار به استیضاح بود اصولگرایان باید قبلا رئیس‌جمهوری را که پدید آورنده وضعیت موجود است، استیضاح می‌کردند. زیرا او ریشه و عامل اصلی این وضعیت بود. 

 این نماینده مجلس ادامه داد: البته مخالفت با استیضاح رئیس‌جمهور به این مفهوم نیست که هیچ انتقادی متوجه او نباشد اما وقتی فردی در کشور مسئولیتی می‌پذیرد نباید او را تماما گناهکار شرایط موجود دانست. این چه روشی است که این گروه در پیش گرفتند؟ این روش به هیچ روی انسانی و اخلاقی نیست. جلودارزاده اظهار کرد: قانون به گونه‌ای نیست که برخی از نماینده‌ها را استیضاح و یا برکنار کند. زیرا آنها در سال‌های گذشته دست به اقداماتی زده‌اند که کشور به دلیل حمایت این نماینده‌ها از رئیس‌جمهور سابق، امروز بیش از ۵۰ سال عقب افتاده است.

 او اضافه کرد: فشار اصولگراها بر روی دولت به هر دلیلی که باشد اکنون به صلاح نیست. زیرا بهم ریختگی و آشفتگی ی به نفع کشور نیست بلکه تنها مخالفان خارجی و آشفته طلبان از استیضاح سود می‌برند. جلودار زاده در پایان گفت: در این شرایط قوه مقننه و مجریه باید از فرصت موجود در جهت خدمت و حل مشکلات و برداشتن باری از روی دوش مردم بهره ببرند. زیرا با استیضاح وزرای قبلی و روی کار آمدن مدیران جدید طی ماه‌های اخیر هیچ تغییری در وضعیت اقتصادی صورت نگرفت. وقتی بودجه محدود است و فروش نفت کاهش یافته و بهم ریختگی نیروهای انسانی در دولت وجود دارد چگونه می‌توان کاری از پیش برد. حل مشکلات نیاز به زمان دارد. 

 مشکل دلواپسان قدرت است نه عملکرد

صادق زیباکلام تحلیلگر و استاد دانشگاه درباره پیگیری طرح استیضاح رئیس‌جمهور از سوی دلواپسان به آفتاب یزد گفت: آنها همواره به دنبال این مسئله بودند که بخش انتخابی نظام به عبارتی قوه مجریه را زیر را سوال ببرند. بنابراین از همان روزی که سکان قوه مجریه را در دست گرفت آنها ساز مخالفت‌شان را نسبت به دولت کوک کردند. در حالی که رویکرد نزدیک به اصولگرایان بود. اما این مسئله هم برای دلواپسان کافی نیست.

 او افزود: زیرا این گروه به چیزی کمتر از قدرت اکتفا نمی‌کنند. در طول ۸ سالی که رئیس‌جمهور بود جریان اصولگرا عملا ستون فقرات دولت بود. حال آنکه در دولت این جریان کاری جز دردسازی و کارشکنی نکرده است. این فعال ی ادامه داد: زیرا دلواپسان، را از خود می‌دانستند و در دولت نهم و دهم حضور پررنگی در قوه مجریه داشتند. بنابراین مشکل آنها قدرت است نه عملکرد . تفاوتی برای این گروه ندارد که عملکرد در حوزه اقتصادی و سایر مسائل چگونه بوده است. زیرا اساسا مشکلات اقتصادی برای آنها مطرح نیست.

 زیباکلام اظهار کرد: اگر به راستی مشکل دلواپسان، مسائل اقتصادی باشد، مهم‌ترین سوالی که برای این جناح باید مطرح باشد این است که اساسا چه میزان از اقتصاد کشور در دست قوه مجریه و است. حال آنکه آنها می‌دانند حل همه مشکلات اقتصادی در دست نیست و او تنها عهده دار بخشی از اقتصاد است. اما رفتار این گروه به گونه‌ای است که اگر کسی نداند، تصور می‌کند همه اختیارات و قدرت در دست است. زیباکلام در پایان گفت: اتفاقا باید استیضاح مطرح شود و رئیس‌جمهور حقایقی را در جریان استیضاح علنی خود مطرح کند تا اساسا برای مردم روشن گردد چقدر از اختیارات و ت‌های خرد و کلان نظام، خارج از حوزه قوه مجریه و بخش انتخابی است.



برچسب ها:

استیضاح ،

مشکلات اقتصادی،

جبهه پایداری،

منافع ملی،

ذوالنوری،

دلواپسی تندروها،

زیباکلام،





ما بعد از چهل سال باید جوابگو باشیم


 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 




روز یک‌شنبه (۲۲ بهمن) انقلاب و نهضت اسلامی چهل ساله می‌شود؛ چهل، سن بلوغ است؛ کلامی از بزرگان معروف است که: البلوغ بلوغان؛ بلوغ الاطفال و بلوغ الرجال، امّا بلوغ الاطفال فخروج المنی و امّا بلوغ الرجال فالخروج عن المنی»؛ چهل سال سن کمال است، چهل سال گذشته است؛ ما دوران گذشته را دیدیم و با همه خصوصیاتش آن را درک کردیم؛ ما منبر می‌رفتیم؛ ممنوع المنبر هم بودیم؛ تمام تحولات انقلاب و پیش آمدن انقلاب را دیدیم؛ در جریان همه وقایع از قم تا تبریز بودیم؛ در همین قم بودیم و درس می‌خواندیم و درس می‌گفتیم تا شکل‌گیری انقلاب و اعتمادی که مردم به ما ت کردند؛ هم‌اکنون چهل سال گذشته است.
ما در آستانه چهل‌سالگی چند تا مطلب را از یاد نبریم؛ درست است که در طی این چهل سال با تمام مشکلات و محدودیت‌هایی که بوده کارها و خدمات بزرگی انجام شده و موفقیت‌های خوبی صورت گرفته است اما مردم توقعاتشان از ما زیاد است؛ این که بگوییم رژیم گذشته چه بوده و چه‌جور بود و ما این‌طور عمل می‌کنیم درست نیست چون توقعی که مردم از ما دارند غیر از توقعی است که از غیر ما داشتند؛ مردم برای چه سراغ ما آمدند؟ مردم برای چه به ما لبیک گفتند؟ آمدن آنها هم فقط لفظی نبود؛ یعنی این‌طور نبود که فقط دنبال ما راه بیفتند بلکه جان ومال دادند، همه چیز دادند؛ یک مرجع تقلید از حوزه علمیه قم که رجل ی یا یک رجل موجّه اجتماعی صرف نبوده است، بلکه مرجع تقلید هم بود قد عَلَم کرد و بقیه مراجع تقلید هم در آن زمان همراهی کردند تا این نهضت شکل گرفت؛
اعتماد مردم را از دست ندهیم؛ ما خیلی راحت با این اختلاس‌ها برخورد می‌کنیم؛ این صندوق، مال مردم را خورده است؛ اگر مجوز نداشته است چرا اجازه دادید فعالیت کند؟ اگر مجوز داشته است چرا به کسانی که صلاحیت این کار را نداشتند مجوز دادید؟
ولی ما باید به این نکته که حق هم همین است توجه داشته باشیم که امروز مردم مطالبه‌گرهستند و ما باید نسبت به مطالبات مردم جوابگو باشیم؛
یک مطلبی را مقام معظم رهبری (حفظه ا.) فرمودند: من خیلی خوشم آمد؛ جمله‌ی بسیار پخته و خیلی خوب و به‌جایی بود، به این که، این معنا ندارد یک مسئولی که قدرت داشته است یا قدرت دارد خودش هم مثل مردم مطالبه‌گر شود که چرا اینجور شد؟ چرا آن جور نشد؟ شما باید جواب بدهید چرا این‌جور شد؟ چرا آن‌جور نشد؟
خود مسئولان باید جوابگو باشند نه اینکه آنها مطالبه‌گر باشند؛ بلکه مردم مطالبه‌گر هستند چون مردم به ما اطمینان کردند؛ رأی خواستیم دادند؛ جان خواستیم دادند؛ دوران جنگ تحمیلی شاید بعضی از شما یادتان نباشد ما یادمان است، بهترین جوانان ما همه جلو آمدند؛ به همه مناطق و جبهه‌ها رفتند؛ تنها یک لشکر عراق که نبود؛ آمریکا و شوروی و بسیاری از کشورهای بلوک غرب و شرق آن زمان هم حمایتش می‌کردند، هر دو قدرت مطرح آن زمان به او اطلاعات، هواپیما و موشک می‌دادند؛ شهرهای ما را موشک‌باران می‌کردند در حالی که ما یک دانه موشک نداشتیم که در مقابل پرتاب بکنیم، ابتدای کار این‌طور بود؛ یادم است در دزفول تنها با یک موشک بالای یکصد نفر شهید شدند؛ یک محله مسی موشک خورد.این مردم این سختی‌ها را کشیدند امّا آخ نگفتند؛ باز هم آمدند و در جبهه جنگیدند و خون دادند؛ تحریم‌های آن زمان که عجیب و غریب بود؛ فشارهایی که آن زمان بود؛ همه چیز جیره‌بندی بود؛ ما یادمان هست که برای همه چیز کوپن بود؛ مردم تحمل کردند و حوصله به خرج دادند؛ مال و جان دادند؛ مردم چیزی را انصافا فروگذار نکردند؛ اما بحث در خود ما ت و مسئولان است، ما ت در مقابل این همه فداکاری مردم و این‌جور بذل مال و جان مردم چه وظیفه‌ای داریم؟ وقتی فرزند کسی می‌میرد یک عمر در خانه‌اش عزاست، اما آن شخص وقتی دو یا سه تا فرزندش در جبهه کشته شده باز هم می‌آید گردنش را افراشته می‌گیرد و می‌گوید من فرزند دیگری هم داشته باشم می‌دهم؛ برای چه این کار را می‌کند؟ به خاطر خدا و دین؛ چون حرکت، حرکت خدایی و دینی بود این کار را می‌کند.
چرا سرمایه‌دارهای ما باید بروند امارات و ترکیه را آباد بکنند؟ یک قدری شما تحقیق بکنید ببینید چقدر از این پروژه‌هایی که در امارات و دبی شکل گرفته و می‌گیرد ایرانی‌ها احداث کردند؟ چرا پولش را در مملکت خودش مصرف نکند و برود آنجا مصرف کند؟
است که امکاناتی دارد و مملکت ثروتمندی است، اگر امروز مردم هنوز مشکل معاش دارند ما و مسئولان باید جوابگو باشیم؛ صحبت تعارف نیست؛ ما باید جوابگو باشیم؛ چرا بی‌تدبیری کردیم؟ چرا مدیران خوب را سر کار نیاوردیم؟ آیا بهتر از این‌ها نداشتیم؟ اگر مدیر نداشتیم باید تربیت می‌کردیم؛ چهل سال زمان کمی نیست؛ چهل سال ما امکان داشتیم تا هرچه می‌خواستیم از مدیر و متخصص و متعهد تربیت کنیم؛ چرا ما امروز مشکل داریم؟
مشکلاتی داریم که گاه بین ما و مردم فاصله ایجاد کرده است؛ ببینید در همین قم اتفاق افتاد؛ آقایان نزد ما آمدند و توضیح هم دادند که چه شده است و وقایع را برای ما گفتند که یک آقایی از اراک به اینجا آمده است، حرفش این بوده است که اگر اراک می‌خواستم چهار تا عمامه به سر را بکشم اولین نفر را که می‌کشتم دستگیر می‌شدم و نمی‌گذاشتند بکشم، به قم آمدم تا این کار را انجام بدهم، هفت تیر یا سلاح گرم هم نداشته است؛ یک قمه یا چاقو داشته است، آن وقت دستش به کی رسیده است؟ به دو تا پیرمرد بنده خدا در خیابان؛ این هم تیغش افتاده و زده و مجروح کرده است؛ این اتفاق یعنی چه؟ به چه مناسبت باید این اتفاق بیفتد؟ این که ما بگوییم او مواد مخدر مصرف کرده است یا دیوانه بوده است و مدام توجیه کنیم، اصل مطلب درست نمی‌شود؛ ما راجع به اینها باید فکر کنیم و راه اساسی برای آنها پیدا کنیم که چرا بین ما و مردم فاصله افتاده است.
در زمان مرحوم آیت ا. بروجردی می‌خواستند جنازه‌ی رضا خان را در قم دفن بکنند؛ آیت ا. بروجردی گفت نمی‌شود؛ گفتند جنازه را به قم می‌آوریم و فقط دور حرم حضرت معصومه سلام‌ا. ‌علیها طواف بدهیم، منتها آقایان محبت کنند اینجا تشییع راه بیندازند تا تجلیلی از رضا شاه بشود؛ مرحوم آیت ا. بروجردی نپذیرفتند و حتی دستور دادند کسی از خانه‌اش بیرون نیاید؛ یک عده نظامی سوت و کور آمدند و جنازه را در حرم چرخاندند وبردند؛ اما در حال حاضر در دوره‌ی جمهوری اسلامی، در این شهر قم، شهر مرجعیت، عده ای برای رضا خان با آن سوابق و آن خصوصیات شعار می‌دهند؛ ما به کجا رفتیم؟ به کجا می‌خواهیم برویم؟ به کجا داریم می‌رسیم؟ این فاصله‌ها را می‌خواهیم چه بکنیم؟ چرا مردم را درک نکردیم؟ چرا مردم را درک نمی‌کنیم؟ چرا به مردم بها نمی‌دهیم؟
امیرالمومنین صلوات‌ا.
ما یک عمر بالای منبرها از علی علیه السلام و عدل علی گفته بودیم؛ مردم عاشق علی و عدل علی بودند ؛ مردم سراغ ما آمدند و به ما رأی دادند و ما را انتخاب کردند و می‌خواهند عدل علی را مجسم ببینند؛ این توقع به حقی است که مردم دارند
‌و‌سلامه‌علیه فرمودند: یُستَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَل بِاَربَع؛ تَضییعُ الاصول و التَّمسُّک بالفروع و تقدیمُ الاراذل و تاخیرُ الافاضل» ؛ افول تمدن‌ها در اثر چهار چیز اتفاق می‌افتد؛ آن چهار چیز چیست؟ چه می‌فهمیم؟ خدا قوم و خویشی با کسی ندارد؛ تمدن‌ها می‌آیند اوج می‌گیرند اما سقوط تمدن‌ها به چه چیزی است؟ به این است که آدم‌هایی که کاردان نیستند و این کارها از آنها نمی‌آید را بر سرِ کار بگذارید ولی آنهایی که کاردان هستند و کار از آنها می‌آید را کنار بگذارید.
سقوط تمدن‌ها به این است که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم و به مسائل حاشیه‌ای بپردازیم؛ حجاب واجب است اما اینقدر که به حجاب پرداختیم و اینجور که در خیابان‌ها برای حجاب کار کردیم و با بدحجابی و بی‌حجابی مقابله کردیم آیا با این اختلاس‌های عجیب و غریبی که اتفاق می‌افتد برخورد کردیم؟ ما باید برای مردم جوابگویی کنیم؛ اعتماد مردم سلب می‌شود؛ معنا ندارد در یک بیمه اجتماعی که این کارگر دارد کار می‌کند و روزانه حق بیمه پرداخت می‌کند، یک نفر این اموال بیمه را بردارد ببرد و اختلاس کند؛ نه این که آقایان برخورد نکردند ونمی کنند، آقایان برخورد می‌کنند اما به مردم بگویید چه‌جور برخورد می‌کنید؛ مردم در جریان باشند و بفهمند؛ مردم اصل هستند؛ مردم باید از صمیم قلب به شما و نظام اسلامی اطمینان داشته باشند تا همکاری کنند؛ اگر فردا خدای ناکرده باز دشمنی پیدا شد بروند جلو و سینه سپر کنند؛ اعتماد مردم را از دست ندهیم؛
ما خیلی راحت با این اختلاس‌ها برخورد می‌کنیم؛ این صندوق، مال مردم را خورده است؛ اگر صندوق مجوز نداشته است چرا اجازه دادید فعالیت کند؟ اگر مجوز داشته است چرا به کسانی که صلاحیت این کار را نداشتند مجوز دادید؟ مردم پولشان را به آنجا واریز کردند، اگر آن صندوق تدبیر نداشته است پس نظارت شما کجا بود؟ مگر بانک مرکزی نباید بر اینها نظارت داشته باشد؟ مدام می‌گوییم صبر کنید؛ یک‌مرتبه خیل عظیم مردم مال‌باخته توی خیابان می‌ریزند و شعار می‌دهند؛ گاهی حرکاتی انجام می‌دهند؛ یک عده هم می‌افتند در بین آنها و شعارهای انحرافی می‌دهند.
از روز اوّل نه آمریکا از ما خوشش می‌آمد نه شورویِ
اینقدر که به حجاب پرداختیم و اینجور که در خیابان‌ها برای حجاب کار کردیم و با بدحجابی و بی‌حجابی مقابله کردیم آیا با این اختلاس‌های عجیب و غریبی که اتفاق می‌افتد برخورد کردیم؟
آن زمان؛ یک جمعیت مردمی دینی به نام دین بیایند یک حکومت دست نشانده‌ی آمریکا را ساقط کنند، خوشش نمی‌آید؛ آن زمان شوروی هم هیچ وقت خوشش نمی‌آمد؛ روسیه الان هم همینجور است؛ حتی این کشورهای دور و بَر خودمان هیچ کدام از ما خوششان نمی‌آید؛ از این انقلاب و از این حرکت هیچ کس خوشش نمی‌آید؛ اما آنها زمانی دستشان برای کار کردن باز می‌شود که ما زخم و ضعف داشته باشیم؛ کار آنها مانند مگس است که روی زخم می نشید، زخم ها را التیام دهیم و درمان کنیم، فضای مجازی مسأله نیست مسأله خودمان هستیم، ما ضعف داریم لذا از این فضای مجازی استفاده می‌کنند و زخم می‌زنند؛ باید ضعف‌ها را برطرف و تقویت نماییم.
ما امروز بعد از چهل سال نسبت به نظام اسلامی باید جوابگو باشیم؛ درد ما این است؛ نزد ما می‌آیند و می‌گویند رفتیم ژاپن نیم‌درصد بهره‌ی بانکش است؛ با التماس می‌گویند بیایید در ژاپن سرمایه‌گذاری کنید؛ به شما وام با بهره‌ی نیم‌درصد می‌دهیم؛ ما می‌گوییم آن نیم‌درصد رباست اما سرمایه‌دار و کارخانه‌دار و تولید کننده از همین شهر به من می‌گوید از بانک برای کارخانه وام گرفتم و دستگاه‌هایم را تعویض کردم؛ برای مواد اولیه همینجا هزینه کردم؛ سند دارم؛ نتوانستم پس بدهم؛ تعویق به آن خورده است، الان دارم شصت‌درصد بابت سود و تاخیر آن می‌دهم؛ این شصت‌درصد هم ربا نیست چون عقود شرعیه است؛ صندوق‌های قرض‌الحسنه ما دارند چهار درصد کارمزد می‌گیرند ولی نیم‌درصد وام بانک ژاپن را ربا می‌دانیم و شصت‌درصدی که این جا می‌دهیم را ربا نمی‌دانیم!
آیا صنعت با این سودها رونق می‌گیرد؟ چرا سرمایه‌دارهای ما باید بروند امارات و ترکیه را آباد بکنند؟ یک قدری شما تحقیق بکنید ببینید چقدر از این پروژه‌هایی که در امارات و دبی شکل گرفته و می‌گیرد ایرانی‌ها احداث کردند؟ چرا پولش را در مملکت خودش مصرف نکند و برود آنجا مصرف کند؟ اگر اینجا مصرف کند اشتغال برای مردم درست می‌کند؛ چهار تا تولید کننده که هستند چرا اجازه می‌دهید اجناسی که در داخل با این جان کندن تولید می‌شود در انبارها بماند؟ و همین جنس‌ها
ما به کجا رفتیم؟ به کجا می‌خواهیم برویم؟ به کجا داریم می‌رسیم؟ این فاصله‌ها را می‌خواهیم چه بکنیم؟ چرا مردم را درک نمی‌کنیم؟ چرا به مردم بها نمی‌دهیم؟
را بروید از کشورهای دیگر وارد کنید؟ چرا این کار را می‌کنید؟
کاد الفقر ان ی کفرا»؛ نمی‌شود مردم هم گرسنه باشند و هم به ما اطمینان داشته باشند و بعد هم ما طلبکار از مردم باشیم؛ ما باید در مقابل مردم جوابگو باشیم و مردم طلبکار هستند؛ مردم از ما تدبیر بالا می‌خواهند. ما یک عمر بالای منبرها از علی علیه السلام و عدل علی گفته بودیم؛ مردم عاشق علی و عدل علی بودند ؛ مردم سراغ ما آمدند و به ما رأی دادند و ما را انتخاب کردند و می‌خواهند عدل علی را مجسم ببینند؛ می‌گویند تا به حالا درکتاب‌ها و بالای منبرها گفتید و ما هم شنیدیم الان که کار دست شما افتاده است بیاید عدل علی را مجسم به ما نشان بدهید؛ این توقع به حقی است که مردم دارند.
این انقلاب چهل سال پیش با رهبری یک مرجع تقلید شکل گرفت اما سرمایه‌های این انقلاب چه چیزهایی بود؟ زحمات هزاروچهارصدساله علما آبرو سرمایه این انقلاب شده است؛ از آبروی پیامبر خدا و آبروی علی‌بن‌ابی‌طالب و آبروی سید الشهداء و ائمه اطهار صلوات‌ا. علیهم اجمعین تا نوّاب ائمه و بعد از آن علما و فقها؛ علمایی که کشته شدند؛ علمایی که با ت‌ها جان کندند مانند خواجه نصیرها و دیگران؛ این سرمایه جمع شده است و امروز به دست ما رسیده است و این نظام سر پا شده است.
شما را به خدا بیاید در آستانه چهل سالگی بیش از این از سرمایه مصرف نکنیم، آدم عاقل سرمایه را خرج نمی‌کند؛ سرمایه را به کار می‌اندازد و از سودش بهره می‌برد؛ از سرمایه مصرف نکنیم؛ مردم از ما توقع علی‌بن‌ابی‌طالب را دارند و حق دارند لذا آن چیزی که ما ارائه می‌دهیم اگر عدل علی نیست لااقل شباهتی به عدل علی داشته باشد. و همینطور که عرض کردم بنا برفرمایش مقام معظم رهبری (حفظه ا.) معنا ندارد، مسئولی که قدرت داشته یا قدرت دارد خودش هم مطالبه گر باشد؛ باید خود شما جوابگو باشید، نه اینکه آنها مطالبه گر باشند. من امیدوارم ان ش
اء ا. خدای تعالی به همه مسئولان ما بیداری و درک مسئولیت و توان پاسخ‌گویی به مردم عنایت بکند وهمه ما را در همه شئون و مراتب به وظایفی که در این دوران خطیر بر عهده داریم آشناتر بفرماید.


برچسب ها:

چهل سالگی انقلاب،

پاسخگویی مسئولین،

مطالبه گری مردم،

اختلاس،

سلب اعتماد،

جنگ تحمیلی،

ایثار مردم،


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   ضـــریـــح گـمـشـــده .  


http://s3.picofile.com/file/8288123200/SHAH8DATE_F8TEMEH_ZAHRAA_1.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/8288123826/SHAH8DATE_F8TEMEH_ZAHRAA_5.jpg

 

http://s1.picofile.com/file/8288123976/SHAH8DATE_F8TEMEH_ZAHRAA_3.jpg

 

 عشق من! پاییزآمد مثل پار / باز هم، ما باز ماندیم از بهار

 احتراق لاله را دیدیم ما / گل دمید و خون نجوشیدیم ما 

 باید از فقدان گل، خونجوش بود / در فراق یاس، مشکی پوش بود 

 یاس بوی مهربانی می دهد / عطر دوران جوانی می دهد 

 یاس ها یادآور پروانه اند / یاس ها پیغمبران خانه اند 

 یاس ما را رو به پاکی می برد / رو به عشقی اشتراکی می برد 

 یاس در هر جا نوید آشتی ست / یاس دامان سپید آشتی ست 

 در شبان ما که شد خورشید؟ یاس / بر لبان ما که می خندید؟ یاس 

 یاس یک شب را گل ایوان ماست / یاس تنها یک سحر مهمان ماست 

 بعد روی صبح، پرپر می شود / راهی شبهای دیگر می شود 

 یاس مثل عطر پاک نیّـت است / یاس استنشاق معصومیّـت است 

 یاس را آیینه ها رو کرده اند / یاس را پیغمبران بو کرده اند 

 یاس بوی حوض کوثر می دهد / عطر اخلاق پیمبر می دهد 

 حضرت زهرا دلش از یاس بود / دانه های اشکش از الماس بود 

 داغ عطر یاس زهرا زیر ماه / می چکانید اشک حیدر را به چاه 

 عشق محزون علی یاس است و بس / چشم او یک چشمه الماس است وُ بس 

 اشک می ریزد علی مانند رود / بر تن زهرا: گل یاس کبود 

 گریه آری گریه چون ابر چمن / بر کبود یاس و سرخ نسترن 

 گریه کن حیدر! که مقصد مشکل است / این جدایی از محمد مشکل است 

 گریه کن زیرا که دُخت آفتاب / بی خبر باید بخوابد در تراب 

 این دل یاس است وُ روح یاسمین / این امانت را امین باش ای زمین 

 گریه کن زیرا که کوثر خشک شد / زمزم از این ابر ابتر خشک شد 

 نیمه شب انه باید در مغاک / ریخت بر روی گل خورشید، خاک 

 یاس خوشبوی محمد داغ دید / صد فدک زخم از گل این باغ دید 

 مدفن این ناله غیر از چاه نیست / جز تو کس از قبر او آگاه نیست 

 گریه بر فرق عدالت کن که فاق / می شود از زهر شمشیر نفاق 

 گریه بر طشت حسن کن تا سحر / که ُپر است از ه ی خون جگر 

 گریه کن چون ابر بارانی به چاه / بر حسین تشنه لب در قتلگاه 

 خاندانت را به غارت می برند / دخترانت را اسارت می برند 

 گریه بر بی دستی احساس کن! / گریه بر طفلان بی عباس کن! 

 باز کن حیدر! تو شطِّ اشک را / تا نگیرد با خجالت مشک را 

 گریه کن بر آن یتیمانی که شام / با تو می خوردند دُرّ ِ اشک مدام 

 گریه کن چون گریه ی ابر بهار / گریه کن بر روی گل های مزار 

 مثل نوزادان که مادر مرده-اند / مثل طفلانی که آتش خورده اند 

 گریه کن در زیر تابوت روان / گریه کن بر نسترنهای جوان 

 گریه کن زیرا که گلها دیده اند / یاس های مهربان کوچیده اند 

 گریه کن زیرا که شبنم فانی است / هر گلی در معرض ویرانی است 

 ما سر خود را اسیری می بریم / ما جوانی را به پیری می بریم 

 زیر گورستانی از برگ رزان / من بهاری مرده دارم ای خزان 

زخم آن گل در تن من چاک شد / آن بهار مرده در من خاک شد 

 ای بهار گریه بار ناامید / ای گل مأیوس من! یاس سپید 


 کفشهای مکاشفه ، احمد عزیزی» 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

برچسب ها:

شهادت حضرت زهرا،

ضریح گمشده،

احمد عزیزی،





  هویدا : من در 13 سال گذشته


  قیمت خودکار بیک را ثابت نگه داشته‌ام .


هویدا
من در 13 سال گذشته قیمت خودکار بیک را ثابت نگه داشته‌ام.» این جمله را هویدا در دادگاه انقلاب گفت تا ثابت کند در طول 13 سال نخست وزیری، بهترین عملکرد را داشته است. این جمله، آنقدر تکرار و داستان‌های عجیب بر آن افزوده شد که تبدیل به ماجرایی متفاوت از حقیقت و متضاد با واقعیت شده است. اکنون نکته مبهم این‌جا است که هویدا چه دلیلی برای اثبات سخنان خود داشت؟

امیر عباس هویدا در بهمن 1343 نخست وزیر ایران شد و 13 سال در این منصب فعالیت داشت. او کشور را با نرخ تورم 4/5 درصدی تحویل گرفت در سال 1356 با تورم 25/1 درصدی تحویل داد!


درست ۳ سال قبل از صدارت هویدا، محمدرضا پهلوی بنا به توصیه سران آمریکایی تغییرات اقتصادی-اجتماعی گسترده‌ای را تحت عنوان انقلاب سفید» در دستور کار دولت قرار داد تا ضمن کاهش اعتراضات اجتماعی، بار دیگر قدرت متزل شده خود را احیا کند. این سلسله تغییرات قرار بود 19 هدف اصلی را دنبال کند که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: گسترش نظام ارباب رعیتی، اصلاح قانون انتخابات (حق رأی ن)، تأسیس سپاه بهداشت، حمایت از کارخانه‌ها، مبارزه با تورم و گران‌فروشی، مبارزه با دلالان زمین.

براساس آمار بانک مرکزی، در سال 53 اجاره‌بهای مسکن در تهران 200 درصد افزایش یافت و مواد غذایی با گرانی 30 درصدی همراه شدند.

هدف‌‌گیری این اصول ۱۹ گانه نشان‌دهنده اقتصادی بیمار بود. اما مشکل در همین جا بود که تمامی این نسخه‌ها، غیربومی و غیرمنطبق با واقعیت‌های ایران بود که از آن سوی مرزها تجویز شده و یا مسئولین داخلی آن‌ها را از اروپاییان کپی‌برداری کرده بودند و تنها در قالب شعارهایی زیبا برای آینده‌ای روشن مطرح می‌شد و خبری از برنامه‌ای دقیق و مسیر حرکتی روشن وجود نداشت. چنانچه به‌طور کلی در مفاد انقلاب سفید محمدرضا شاه حمایت از تولید داخلی، گسترش رفاه اجتماعی، کاهش شکاف طبقاتی و کنترل قیمت‌ها آشکارا مشاهده می‌شد اما این وعده‌ها هرگز به مرحله اجرا نرسید، تاجایی که در اوایل دهه پنجاه (اواسط دوران هویدا) شاهد افزایش بی‌سابقه واردات انواع کالاهای ضروری و غیرضروری بودیم.
بر اساس آمارهای منتشر شده در سال ۱۳۵۰ واردات غلات از ۶ میلیون دلار در سال 1349 به ۱۰۴ میلیون دلار رسید و رشد 17 برابری را تجربه کرد. همچنین از این سال واردات انواع کالاهای لوکس به ایران هم روند فزاینده‌ای را به خود گرفت و در بسیاری از موارد شاهد واردات این قبیل کالاها بودیم، در حالی که مشابه آن با قیمتی به مراتب پایین‌تر در داخل کشور تولید و این هزینه‌های غیرضروری از منبع فروش نفت کشور که ثروتی غیر قابل بازگشت است، تامین می‌ شد.
افزایش روند واردات کالاهای غیر ضروری باعث تضعیف کارخانه‌ها و تولیدات داخلی شد و از آنطرف دولت هم نیازی به حمایت از تولیدات نمی دید. طبیعی بود که قیمت‌ انواع کالاها در بازار رو به افزایش رود و توزیع کالاهای اساسی با کاهش چشمگیری همراه شود بود و در این میان بسیاری از تولیدکنندگان با هدف افزایش قیمت در آینده، از فروش کالاهای خود امتناع می‌کردند و همین موضوع احتکار گسترده‌ای را در بازارهای اصلی شهرهای مختلف ایران رقم زد. در این شرایط دولت اعلام کرد برای مقابله با گرانی و افزایش توزیع انواع کالاها در بازار، بخش خصوصی اجازه دارد برخی کالاها را وارد کنند، یعنی به‌جای اتخاذ ت‌های بازدارنده و نظارت بیش از پیش‌ بر بازار و کنترل قیمت‌ها، مجوز بی‌رویه واردات را صادر و ضربه‌ای به مراتب کشنده‌تر بر پیکره اقتصاد داخلی وارد کرد.
از اوایل سال ۱۳۵۴ (2 سال آخر دوره هویدا) شاهد افزایش بی‌رویه و بی‌سابقه قیمت‌ها بودیم. این افزایش قیمت‌ها تنها محدود به کالاهای مصرفی نبود و قیمت مسکن نیز با افزایش چند برابری مواجه شد و اوضاع به اندازه‌ای بحرانی شد که در سال ۱۳۵۵ یعنی یک‌سال پیش از پایان دوره هویدا، دولت برای مبارزه با گران‌فروشی مم به راه‌اندازی ستاد مبارزه با گرانی» شد که مسئول ارشد آن فریدون مهدوی» بود.
هویدا
هویدا
هویدا
اسدالله عَلَم در خاطرات 23 فروردین 1353 خود می‌نویسد: به شاه عرض کردم متأسفانه در داخل به واسطه غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم است نه شکر، نه گوشت مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست. آخر چرا این پیش‌بینی‌ها را نمی‌کنند؟ همه چیز هم گران شده. تعجب است که شاهنشاه تمام گوش کردند ولی همان‌طور که چشمشان را روی هم گذاشته بودند اصلاً باز نکردند و یک کلمه جواب ندادند. من که شاهنشاه را می‌شناسم، می‌دانم که این به معنی این است که حرف تو را می‌شنوم ولی نمی‌خواهم جواب بدهم.»(1)
این شرایط در حالی بود که از سال ۱۳۴۹ و در پی اقدامات اوپک در وضع قوانین تجارت بین‌المللی نفت، درآمد کشورهای صادرکننده‌ نفت به طرز چشمگیری افزایش یابد و قیمت نفت سالانه ایران از ۵ میلیون دلار به قریب ۲۰ میلیارد دلار برسد. این درآمد سرشار که باید در داخل کشور صرف آبادانی و توسعه می‌شد، یا صرف وام‌های بلاعوض به دیگر کشورها و یا صرف واردات کالاهای غیر ضروری می‌شد.
در این راستا دکتر ابراهیم سنجر در کتاب نفوذ آمریکا در ایران» چنین نوشت: بسیاری از درآمدهای نفتی ایران صرف کمک‌های بلاعوض یا وام‌های اعطایی ایران به سایر کشورها می‌شد. برای نمونه به کشور ایتالیا، 3 میلیارد دلار به‌صورت وام، فرانسه 2 میلیارد دلار برای راکتور اتمی، انگلستان 1 میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار جهت شرکت‌های صنعتی، افغانستان 2 میلیارد دلار به‌منظور کمک‌های عمومی، مصر 1 میلیارد دلار برای نوسازی کانال سوئز، پاکستان ۲۵۰ میلیون دلار برای کمک‌های عمومی، هندوستان ۲۵۰ میلیون دلار برای استخراج و صدور سنگ‌آهن، بنگلادش ۱۰۰ میلیون دلار برای کمک‌های عمومی و. اعطا شد.» بدین ترتیب سرمایه‌ای که از مازاد دلارها به دست آورده بود، به‌جای اینکه در مملکت ایران جهت پیشرفت جامعه به کار رود، به نفع کشورهای سرمایه‌داری از دست ملت ایران خارج شد.
گرانی
                                                  نرخ تورم در دوران امیر عباس هویدا

آمارهای رسمی بانک مرکزی، نشان می‌دهند که شاخص کل قیمت‌ها در اوایل دهه پنجاه 2/2 برابر و شاخص قیمت مسکن به 5/3 برابر رسیده بود و دولت برای تأمین هزینه‌های خود، صادرات نفت را به حداکثر خود رساند و به موازات این ت، سیل ارزهای خارجی روانه ایران گردید. فرار سرمایه‌ها رو به فزونی گذاشت و تولیدات داخلی به ورطه ورشکستگی افتادند.

در دوران نخست وزیری هویدا، اقتصاد کشور بسیار آشفته بود و نمی‌توان دلیلی برای ماندگاری این دولت پیدا کرد، مگر روابط خاص وی با شخص شاه.

از اوایل سال 1352، قیمت‌ انواع کالاها به‌صورت افزایش یافت اما هویدا منکر گرانی و تورم بود. جلیل شرکا» قائم‌مقام وقت بانک مرکزی، درباره وقایع آن ایان چنین می‌نویسد: وقتی درآمدهای نفتی کشور، بی‌توجه به آثار منفی ت تزریق نقدینگی بر اثر ت‌های اقتصادی آن زمان افزایش یافت، تورم خود را نشان داد و قیمت‌ها رو به افزایش گذاشت، شاه مصر بود که این اتفاق ریشه اقتصادی ندارد. بلکه فکر می‌کرد غرض ی پشت افزایش قیمت‌هاست. به بیانی دیگر، شاه می‌گفت قیمت‌ها براثر تورم افزایش نیافته بلکه کسبه، گران‌فروشی می‌کنند تا به او ضربه بزنند. فریدون مهدوی مجری طرح مبارزه با گرانی این نظرات را تائید کرد.»(2)
براساس آمار بانک مرکزی، در سال 53 اجاره‌بهای مسکن در تهران 200 درصد افزایش یافت و مواد غذایی با گرانی 30 درصدی همراه شدند. اسدالله علم در این باره می‌گوید: در تابستان 1352، بسیاری از انواع مواد غذایی کم‌یاب شده و اگر هم یافت می‌شد با قیمتی چند ده برابری به فروش می‌رسید. در ماه‌های نخست سال 53 نان هم پیدا نمی‌شد و هویدا همواره اعلام می‌کرد که ما در عصر طلایی» به‌سر می‌بریم!»
اردشیر زاهدی» وزیر امور خارجه کابینه هویدا در ابهام‌زدایی از چرایی طولانی شدن مدت نخست وزیری امیر عباس هویدا می‌گوید: در این دوران، اقتصاد کشور بسیار آشفته بود و نمی‌توان دلیلی برای ماندگاری این دولت پیدا کرد، مگر روابط خاص وی با شخص شاه. هویدا هرگز و در هیچ موردی به شاه و خانواده سلطنتی، نه» نمی‌گفت و هر آنچه که آن‌ها برای جلب رضایت کشورهای حامی سلطنت می‌خواستند فراهم می‌کرد. از انواع وام‌ها و بخشش‌های مالی به کشورهای مختلف گرفته تا فسادهای مالی درباریان، بدون توجه به تورم و گرانی جاری در کشور.»



برچسب ها:

هویدا،

تورم سال 1356،

واردات کالاهای غیرضروری،

مبارزه با گران‌فروشی،

تورم مسکن،




هرکس برای مردن حاضر است برخیزد!‏

وحشت

گویند صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.

نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند ‏که بعد از نماز، بر منبر رود و پند گوید.

پذیرفت. 

نماز جماعت تمام شد.

چشم ‏ها همه به سوی او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر ‏نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

آنگاه خطاب به جماعت گفت:

ای مردم! هر کس از شما که می‌‏داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

.کسی برنخاست

گفت:

حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!

.باز کسی برنخاست

گفت:

شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید!

مرجع : سایت تبیان




برچسب ها:

مـــرگ،

زنـــدگـــی،


 

 

سخنرانی امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا


 

حضرت امام خمینی (ره) روز ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ بلافاصله پس از ورود به ایران ، به بهشت زهرا رفتند و در جمع مردمی که بسیاری از آن‌ها از خانواده شهدای انقلاب بودند به سخنرانی پرداختند . نطقی قاطعانه و تاریخی که در یادها ماندگار شد . متن کامل سخنرانی خاطره‌انگیز و تاریخی حضرت امام خمینی  (ره) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا ، به شرح زیر است :

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده .

من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم .

من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم. خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است .

برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند. در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است.

ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان ، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.

علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است. حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم.

در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم.

آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم. بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است.

قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.

این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما. و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم. آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار.

ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم. من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید.

یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند. ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم. و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.

و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت ، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته »

منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی


 

 

 

ØدÙ?Ù? Ù?Û?Ù?ت Ù?Û?Ù?Ù? Ù? سبزÛ?Øات

 

   هیچ میدونستین که . 

 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

 

 * بامیه بهترین دارو دیابت است.
 * گردو ازه شدن خون جلوگیری می کند.
 * هل تقویت کننده قلب بوده وسرماخوردگی رامعالجه می کند.
 * گشنیز تشنگی رابرطرف می کندوبرای دهان ودندان بسیارمفیداست.
* انگور باعث پاکسازی معده و روده میشود
* لوبیاچشم بلبلی کم چرب و بدون کلسترول وحاوی سدیم است.
* کلم بروکلی،به دلیل داشتن کلیسم فراوان باعث تقویت استخوان ها می شه
* گل گاوزبان باعث کاهش تب دربیماری های سرخک،آبله وکهیرمی شود.
* نخودفرنگی منبعی از فولیک اسیدو ویتامینB۶است
*  ویتامینCموجوددرجعفری افزایش جذب آهن می شود.
* پونه اشتهاآور بوده وباعث سهولت هضم وبه درمان معده کمک میکند.
* کنجدبرای رفع ناراحتی کیسه صفرا مفیداست.
* خوردن موزخطرمرگ دراثرسکته مغزی راکاهش می دهد.
* انگورخون سازبوده وبه تصفیه خون نیزکمک میکند.
* شکلات برای سلامت قلب مفیدبوده ومانع ه شدن خون می شود.
* مصرف زغال اخته باعث کاهش چربی شکمی وکاهش کلسترول می شود.
* گوجه فرنگی بدن را دربرابر امراض وبیماری های عفونی حفظ می کند.
* اسفناج بهترین دارو برای کسانی که مبتلابه کم خونی هستند.
* روغن کنجد برای رفع تنگی نفس،سرفه خشک وزخم ریه مفید ا
* آیا میدانید: نعناع که و تنگی نفس را شفا میدهد ؟
* آیا میدانید: اثر انگشت خواهر و برادر ۶۰% شبیه به هم است
* آیا میدانید: برای جلوگیری از جوانه زدن سیب زمینی باید درون سبد آن یک عدد سیب قرار دهید؟
* آیا میدانید: قهوه محبوب ترین نوشیدنی در سراسر جهان با بیش از ۴۰۰ میلیارد فنجان مصرف در هر سال است
* آیا میدانید: جعبه سیاه هواپیما ، در حقیقت نارنجی رنگ است .
* آیا میدانید : آب گرم” سریعتر از آب سرد” یخ میزند .
* آیا میدانید: پنیر پفک اغلب پنیر تلخ( پنیر فاسد) و گندیده تاریخ مصرف گذشته می باشد.
 
*   آیا میدانید: که از دست دادن تنها ۱٪ از آب بدن موجب تشنگی میشود ؟
*  آیا میدانید: ۸۰% حرف هایی که در طول روز می زنیم با خودمان است ؟
*  آیا میدانید: که آلرژی به غذاهای گوناگون نتیجه مصرف شکر است ؟
* آیا میدانید: خمیازه کشیدن به مغز آرامش می‌دهد ؟
* آیا میدانید: در ساعت ۱۰:۰۴ شب خلاقیت انسان به حداکثر می‌رسد ؟
* آیا میدانید: پاندا هنگام تولد صورتی رنگ است ؟
* آیا میدانید: گردو با چربی ها ناسالم میجنگد ؟
* آیا میدانید: ریحان خاصیت ضد پیری دارد!
* آیا میدانید:
* اگر بعد از ظهر خسته هستی بجای اینکه نوشیدنی های کافئین دار مصرف کنین ، میتونین ۱ عدد خیار میل کنین ؟
خیار حاوی ویتامین های B و سرشار از هیدروکربور است ک شما را میتواند سرحال بیاورد و تا چند ساعت نگه دارد.
* بیماری قند اولین عامل کوری در مردم جهان است.
* گوجه فرنگی حاوی ویتامین های A, B, C, K و مواد معدنی مانند کلسیم ، آهن و فسفر است که در تأمین انرژی و تقویت بدن مؤثر است.
* پرتقال ، از ابتلا به بیماریهای سرطانی مانند سرطان مری ، دهان ، حلق و معده جلوگیری میکند .
* سیب زمینی ، بیشترین خوراکی هست که چاق کننده هست ، مخصوصن در ناحیه باسن.
* نوشیدن آب پرتقال قبل از ورزش و نوشیدن آب هندوانه بعد از ورزش باعث قوی تر شدن عضلات میشود.
* خوردن کاهو ، مانع از ریزش و سفید شدن مو میشود.
* نعناع تنگی نفس و که را شفا میدهد .

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 




 

دین را با چماق به کسی تحمیل نکنید

 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

 

بهارنیوز : گروه ی_ رسانه ها: رومه ایران نوشته: آیت‌الله محسن غرویان درباره واکنش مدیرمسئول کیهان به اظهارات اخیر رئیس جمهوری گفت: صحبت‌های بر اساس آیات ‏قرآن است که فرموده-اند لا اکراه فی الدین»؛ یعنی در دین اکراه نیست و حقیقت دین به گونه‌ای است که باید با عقل و تعقل و با ‏فطرت سازگار باشد تا خود انسان دین را قبول کند.» این مدرس حوزه علمیه قم پیرامون این موضع حسین شریعتمداری علیه سخنان که در سرمقاله دیروز کیهان نوشته بود ‏»دیدگاه او از نسخه واتیکانیسم هم خطرناک‌تر است»، با بیان اینکه من برای حرف‌های آقای شریعتمداری زیاد ارزشی قایل نیستم»، گفت: دین مثل ریاضیات است؛ با ضرب چماق و فشار نمی‌توان آن را به کسی تحمیل کرد. مطالب دینی باید بر اساس عقل ‏توسط خود شخص پذیرفته شود و لذا مراجع تقلید و علما هم گفته‌اند که اصول عقاید تقلیدی نیست. تقلید برای فروع دین است ‏نه برای اصول دین»
غرویان با تاکید بر اینکه در هیچ کجای دین نیامده است که ‏ضرب و زدن و تحمیل روش امر به معروف و نهی از منکر باشد»، این واجب دینی را مبتنی بر شناساندن معروف و منکر و ایجاد معرفت در جامعه دانست و افزود: ما باید در جامعه مردم و جوانان را با معروف و منکر آشنا کنیم و خود افراد با اختیار و اراده خود به ‏سمت معروف تمایل پیدا کنند و از منکر فاصله بگیرند.»او درباره سخنان روز دوشنبه رئیس‌ جمهوری در جمع مدیران وزارت ارتباطات گفت: این صحبت‌های کاملاً بر اساس مبانی قرآنی و مبانی فقهی قابل تفسیر است. نکته دیگر این است که قرائت ‏ها و استنباط‌ها از دین مختلف است و هیچ کسی نمی تواند قرائت و استنباط خودش را وحی منزل بداند و همه دیدگاه‌های ‏دیگر را محکوم و ابطال کند.»
 

  

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


برچسب ها:

دین،

اصول دین،

فروع الدین،




 

 گویی برخی قوانین ما برای خـــالی نـبـــودن عـریـضـــه وضـع مـیـشونـد» . 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

 ((( مولانا مولوی علیه الرحمه، استاد شعر وُ سخن تاکید دارد که تیغ مُهلک را نباید در اختیار زنگی مست» قرار داد ؛ باید آنرا از دستش گرفت.

 بدگهر را علم و فن آموختن / دادن تیغی به دست راه‌زن

 تیغ دادن در کف زنگی مست / به که آید علم ناکس را به دست  

 علم وُ مال وُ منصب وُ جاه وُ قران / فتنه آمد در کف بدگوهران

 پس غزا زین فرض شد بر مؤمنان / تا ستانند از کف مجنون سنان

   برخی قوانین داخلی آمریکا پیشرفته وَ کارآمد است ؛ مثل برخورد قاطع وَ مفید با نقض مقررات بهداشت وَ سلامت غذا وَ خوراکیها ، مقابله-ی شدید با تقلب در پرداخت مالیات ، تخلف در رانندگی ، مثلا چهل سال قبل جریمه-ی رَد کردن چراغ قرمز یا حتی تابلوی ایست ، یکصد دلار بود (قیمت یک تلویزیون سیاه وُ سفید 14 اینچ ، الان حتما به 150 دلار رسیده)،   یکسال حبس وَ جریمه سنگین برای رانندگان مست ، وَ امثالهم .   متأسفانه با برخی تخلفات رانندگی در ایران ، برخورد قاطع وَ پیشگیری-کننده-ای نمیشود ، همچون رانندگی در حال مستی وَ نشئگی ، وَ بعضی تخلفاتی که در سطور فوق ذکر شد. گویی در این مملکت قوانینی صرفا بخاطر خالی نبودن عریضه » وضع میشوند ؛ نه برای پیشگیری وَ حفظ جان وَ مال مردم ._ عـبـــد عـا صـی ))).    

 به نقل از آفتاب نیوز : حاجی رضا شاکرمی، دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان البرز در خصوص تشدید مقابله با رانندگان مرتکب شرب خمر و استفاده کنندگان از مواد روانگردان اظهار کرد: با توجه به پیشنهاد رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی استان البرز و به منظور ایجاد امنیت ترافیکی و مقابله قانونمند با متخلفان در صورت اثبات حالت مستی رانندگان از طریق دستگاه‌ها و تجهیزات آزمایشگاهی فنی در اختیار پلیس، علاوه بر مجازات‌های پیش بینی شده در بند ب. ماده ۱۰ قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی، خودروی مرتکبین به مدت دو ماه توقیف خواهد شد.دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان البرز ادامه داد: پس از اتمام مدت توقیف و سیر مراحل قانونی نسبت به ترخیص آن بر اساس مقررات اقدام شود.وی در پایان خاطرنشان کرد: دستگاه قضایی در زمینه برخورد با متخلفین و هنجارشکنان، قاطع و بدون چشم پوشی برخورد خواهد کرد.

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی



برچسب ها:

زنگی مست،

تخلفات رانندگی،

عدم اعمال قوانین پیشگیرنده،

خالی نبودن عـــریـضــــه،





 

 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

 

  (((  "این عـبـــد عـا صـی هیچگونه تعلق خاطری به خانم آزاده نامداری نداشته وَ ندارم ؛ ولی ادبیات معترضانه وَ ملتمسانه-ی ایشان را به سردار محسن رضایی ، تکان-دهنده وَ مُـــوجـــه یافته-ام. حرفهای این خانم در دو پاراگراف آخر متن، درج شده است ". سردار عزیز آقای محسن رضایی حد اقل در دهه-ی اول انقلاب و جنگهای فرمایشی دشمنان اسلام وَ ایران ، زحمات بسیاری را تحمل کردند ؛ ولی افسوس با برخی موضع-گیریهای غلط وَ آنچنانی ، متأسفانه کاشته-های خود را بر باد دادند وَ یا حد اقل اجـــر خود را کمرنگ کرده-اند» ، امیدوارم که با الطاف الهی ، هر چه زودتر به خویشتن خویش باز گردند وَ در سایه حضرت حق ، خـــادمـــی بشوند ، لایق وَ عزیز برای اسلام وَ ایران . _ عـبـــد عـا صـی. )))

 

  سلام. برادر، سردار، هموطن، جناب محسن رضایی! قطعا من به اندازه ی شما از ت نمیدانم وقطعا استراتژی جنگ تخصص شماست، وسهم ما دهه ی شصتی ها تنها بمباران‌ خانه هایمان بود وچشمهای نگران وانتظار اینکه شما چه تصمیمی میگیرید.چند روز است به حرف شما فکر میکنم، امروز هم بخشی از گفتگویتان را دیدم فقط میخواهم ازشما خواهشی بکنم.

لطفا دیگر از این جزئیات، از این حقایق وفریب ها،از این استراتژیها بما نگویید، ما این روزها دیگر تنها فقط همین باورهایمان برایمان باقی مانده لطفا به ما رحم کنید. به مادرها وهمسران این عزیزان، این غواصان، این شهیدان رحم کنید، به کشورمان رحم کنید.لطفا.لطفا.لطف

   

    لینک خبر عملیات فریب :

اعتراض گسترده کاربران توییتر به محسن رضایی درباره‌ی "کربلای چهار .

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


برچسب ها:

آزاده نامداری،

محسن رضایی،

کربلای چهار،




‍‍‍

   . به بهانه مقابله با ریزگردها  

    عصر ایران : ترکیبات مالچ نفتی در اثر گرمای هوا، خشک و پوسیده می‌شود. این یعنی مسئولان کاری کرده‌اند که این بار با وزش باد، مواد نفتی پراکنده شود؛ بدین ترتیب مسئولان به جای حل مشکل ریزگردها، این بار ریزگرد نفتی درست کرده‌اند!

به گزارش رویداد۲۴ آنچنان که در بودجه سال ۱۳۹۸ پیش‌بینی شده، بخشی از منابع دریافتی خوراک مایع تحویلی به پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها به عنوان هزینه مالچ‌پاشی مصرف خواهد شد. بر اساس این لایحه، مبلغ در نظر گرفته شده چیزی در حدود ۱۰۲۰ میلیارد تومان خواهد بود؛ این بدان معناست که دولت همچنان برنامه جدی به جز پاشیدن قیر بر بیابان‌ها ندارد و دیگر آنکه رقمی به میزانی عجیب قرار است برای بیابان‌های کشور قیر پاشیده شود!

مهندسی مع برای تولید ریزگرد نفتی به جای ریزگرد شنی/ تصمیم گرفته‌ایم جور دیگر زندگی کنیم!

معمولا در مالچ‌پاشی برای تثبیت شن‌های روان از سنگ ریزه و خاک اره استفاده می‌شود که این روش در برخی از کشورها نیز انجام شده است. در ایران البته همه چیز فرق می‌کند. اینجا تصمیم گرفته شده جوری دیگر زندگی کنیم!» مسئولان اینجا به سنگ‌ریزه رضایت نمی‌دهند از نفت و قیر استفاده می‌کنند؛ اتفاقی که در سوسنگرد و میشداخ و چذابه پیش آمده است.

عباس مدحجی یکی از فعالان زیست محیطی در خوزستان به رویداد۲۴ خبر داده که از ۳ هفته پیش کار قیرپاشی در منطقه چذابه شروع شده و در همین مدت کوتاه آسیب زیادی به گونه‌های گیاهی و حیوانی وارد شده است.
اسماعیل کهرم فعال محیط زیست درباره آسیب‌های محیط زیستی مالچ‌پاشی نفتی گفته این ترکیبات نفتی خاک را مسموم می‌‎کند و اجازه نمی‌دهد هیچ رستنی در آنجا بروید و در نهایت یک بیابان سیاه از نفت به جا می‌ماند! این در حالی است که حیوانات بومی منطقه مانند آهوی شنی به دلیل از دست دادن منبع غذایی خود به خطر افتاده است.
عباس مدحجی می‌گوید وقتی اولین بار دکتر فواد بعذار با استفاده از نانو فناوری نوینی در جهان اختراع کرد، این موضوع در نظر گرفته شد که هیچ گونه آسیبی به مردم و طبیعت وارد نشود اما معلوم نیست چرا مسئولان برای استفاده از این فناوری که بومی هم هست، تا این اندازه مقاومت می‌کنند!
این اقدام که با انتقاد‌های بسیار زیادی از سوی مردم و کارشناسان مواجه شد، باعث شد اینگونه اعلام شود که مالچ‌پاشی‌ متوقف شده است. رئیس محیط زیست سوسنگرد گفته بود کمپ‌های مالچ پاشی جمع‌آوری شده و به فعالیتشان ادامه نمی‌دهند» این در حالی است که خبرنگاران با حضور در منطقه متوجه شده بودند که کمپ‌های مالچ پاشی کماکان فعالیت دارند.
اسماعیل کهرم معتقد است ترکیبات مالچ نفتی در اثر گرمای هوا، خشک و پوسیده می‌شود. این یعنی مسئولان کاری کرده‌اند که این بار با وزش باد، مواد نفتی پراکنده شود؛ بدین ترتیب مسئولان این بار ریزگرد نفتی درست کرده‌اند!
پرویز کردوانی کارشناس محیط زیست به رویداد۲۴ می‌گوید: سال ۹۳ اعلام کردم کسانی که مالچ نفتی بپاشند به کشور، مردم و محیط زیست خیانت کرده است، زیرا مالچ نفتی مضرات بسیار زیادی دارد که بسیاری از آن‌ها غیر قابل جبران است.
او می‌گوید: بار‌ها اعلام کردم برای تثبیت شن‌های روان سنگ ریزه یا ریگ بریزید. تا زمانی که در کشور سنگ ریزه داریم چرا باید نفت در منطقه بریزیم؟ مالچ نفتی بدبو است و در هوا را نیز آلوده می‌کند. اگر به مناطقی که مالچ نفتی پاشیده‌اند بروید، می‌بینید تمام منطقه مانند شهر سوخته است و همه جا سیاه است.

کردوانی می‌گوید بوی مالچ نفتی مانند بوی روغن سوخته است و به هر طرف که برود، کشنده است زیرا ضریب حرارتی را بالا می‌برد و باد گرم ایجاد می‌کند و با توجه به گرم بودن و بالا بودن ضریب حرارتی، تمامی موجودات مانند سوسک، مار، خرخاکی و . از بین می‌روند و حتی برخی از گیاهان خشک می‌شوند.
او گفته زمانی که مالچ نفتی پاشیده می‌شود، دیگر بارندگی تاثیری ندارد و هر میزان که باران ببارد نمی‌تواند به داخل خاک نفوذ کند.

کردوانی می‌گوید: پایین سد‌ها و در معادن مقادیر بسیار زیادی ریگ طبیعی وجود دارد که می‌توان به راحتی آن را انتقال داد و به راحتی هم می‌توان در منطقه رفت و آمد کرد و باران نیز به راحتی به داخل خاک نفوذ می‌کند و برای مردم ایجاد آلودگی نمی‌کند و البته بسیار هم ارزان و به صرفه است.

برچسب ها:

ریزگردها،

مالچ پاشی،

تخریب محیط زیست،



 

 

 

   از ی عواطف تا آفتابه ی . 

 

 

     با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احتمالی عنوان مشخص میشود 

 

 

   تامل در آمار‌های دوره‌ای پلیس در ماه‌های اخیر حکایت از کاهش نرخ آمار جرائم خشن دارد. جرم‌هایی مانند سرقت‌های مسلحانه که گاه انتشار اخبار و روایات آن‌ها لرزه بر اندام بسیاری مان می‌افکند و هراس و دلهره ناشی از آن، سبب ساز انتقادات بسیاری به مسئولان می‌شد.وضعیتی که قطعا دورشدن از آن، ولو به میزان اندک، خبر بسیار خرسند کننده‌ای به شمار می‌آید که جا دارد پیرو آن از مسئولان و متولیان امر تقدیر و تشکر به عمل آوریم و امیدوار باشیم در سایه تلاش ایشان، این روند کاهشی تا ریشه کنی این دست جرایم ادامه پیدا کند.اما این پایان کار نیست چراکه تقریبا همه آمار‌های منتشر شده توسط نیروی انتظامی کشورمان، در کنار تاکید بر کاهش نرخ این دست جرائم، بر یک افزایش نیز تاکید دارد؛ افزایش نرخ جرائم خرد. جرائمی مانند سرقت تلفن همراه، کف زنی، جیب زنی و سرقت لوازم خودرو. جرائمی که برخی شان حتی به پیگیری خاصی نیز منجر نمی‌شوند.این در حالی است که در نتیجه بحران‌های اقتصادی و افزایش شدید نرخ ارز و طلا، جبران هزینه بسیاری از جرائم خرد دشوارتر از همیشه شده و گاه اوضاع آنقدر وخیم است که ممکن است جبران یک سرقت خرد برای برخی تا مدت‌ها غیرممکن باشد. برای آن‌هایی که حقوق بگیر هستند و خرید یک گوشی تلفن همراه هوشمند جدید برایشان به غایت دشوار است.

افرادی که در تنگنای مالی شدید، برای تامین مایحتاج روزمره خود نیز با مشکلات فراوانی مواجه هستند و در نتیجه اگر تلفن همراه شان سرقت شود، بعید است چند میلیون تومان برای خرید گوشی دیگری داشته باشند. مثالی که می‌شود به دیگر کالا‌های مورد علاقه سارقان هم بسطش داد؛ مثل ضبط و باند یا چرخ خودرو‌ها و امثال آن.درباره مال باختگانی سخن می‌گوییم که روز به روز بر شمارشان افزوده می‌شود؛ این را آمار‌های ارائه شده توسط پلیس نشان می‌دهد که حکایت از افزایش نرخ جرائم خرد دارد. جرایمی که بعید است در اطرافیانمان کسی از زمره آسیب دیدگانش نباشد و درباره آثار سوء ناشی از وقوع آن‌ها نشنیده باشیم و چیزی ندانیم. اما آیا آسیب‌های وارد آمده به این افراد، محدود به ضرر و زیان مالی‌ست؟ این پرسشی است که در گفت‌وگویی کوتاه با مال باختگان، به پاسخ‌های تلخی می‌رسد. پاسخ‌هایی که اگر افراد مال باخته، تلفن همراه شان را از دست داده باشند، گاه به طرح مسائلی مانند سو استفاده از انسان دوستی ایشان منجر می‌شود. نوع دوستی‌ای که ایشان نشان داده‌اند تا سارقی که خود را رهگذر نشان داده و از ایشان آدرس می‌پرسد را راهنمایی کنند غافل از اینکه در حال قدم گذاشتن به دام وی هستند. دام‌هایی که در بسیاری از جرائم خشن نیز برای مردم پهن می‌شوند و در نهایت به زورگیری یا سرقت خودرو یا حتی جرائم سیاه گره می‌خورد. بلایی که نه فقط مال و آبروی این افراد بی خبر از همه جا را، که انسان دوستی شان را نیز هدف قرار می‌دهد و گاه به ربودن آن منجر می‌شود. ربودن خاموش عواطف و احساسات انسانی افراد جامعه!

بلایی که می‌شود حدس زد فرجام آن برای آینده جامعه چیست. جامعه‌ای که در آن شهروندان به افراد مجزا از هم تبدیل می‌شوند که می‌ترسند به هم اعتماد کنند و حتی سوالات یکدیگر را پاسخ دهند. افرادی که باید خیلی ساده انگار باشیم تا تصور کنیم در کنار هم قرارگرفتن شان، جامعه تشکیل می‌دهد، بلکه باید انتظار داشته باشیم که تکیه شان بر فردیت، موجب بروز مشکلاتی بزرگ‌تر در آینده شود. درباره آسیب‌هایی سخن می‌گوییم که از جمله آثار آن، ندید گرفتن زشتی‌ها و کاستی‌های جامعه است که در دراز مدت، مسبب شکل گیری بزه کاران و گرایش آن‌ها به ارتکاب جرایم مختلف و خشن خواهد شد و نتایج آن به عموم القا خواهد کرد که بیش از پیش احتیاط کنند و مراقب خود باشند چراکه خطر در کمین ایشان است.چرخه‌ای از ناخوشی و ناملایمتی که روز به روز وسیع‌تر می‌شود و ارزش‌های انسانی بیشتری را در خود فرومی‌کشد و از بین می‌برد. وضعیتی که برای مقابله با آن، باید از همین امروز دست به کار شد و سلسله اقداماتی را در دستور کار قرار داد. اما چه کسی یا کدام نهاد مسئول این کار هستند و اصلا در رسیدن به وضع فعلی چه کسی را باید مورد سرزنش قرار داد؟

شاید ساده‌ترین کار این باشد که مسولان را شماتت کنیم و چه بسا برخی از مسئولان در این خصوص شایسته شماتت هم باشند، اما آیا خودمان در این زمینه بی تقصیریم؟ اگر این گونه فکر می‌کنید بد نیست کمی با خود خلوت کرده و خاطرات تان را مرور کنید تا دریابید چند بار حین رانندگی به خودروی دیگر زده‌اید و قصور خود را گردن نگرفته‌اید یا چند بار آینه خودرویی پارک شده را شکسته‌ای و به روی خود نیاورده‌اید.مروری که می‌شود جامع ترش کرد تا به عبور از خط ویژه یا مع راندن در خیابان یک طرفه یا پارک کردن‌های منجر به راه بندان یا پیچیدن بدون راهنما زدن یا رعایت نکردن نوبت در صف بانک یا مزاحمت برای همسایگان یا انبوه مسائل ریز و درشت دیگری برسد که اگرچه جرم نیستند و حداکثر تخلف نام دارند، اما همان بلایی را بر سر انسان دوستی و گوهر‌های ارزشمند وجود آدمی می‌اورند که سرقت‌های خرد می‌آورد؛ سرقت عواطفی ذی قیمت و گرانبها که نه در آمار پلیس می‌آید و در نه در هیچ آمار دیگری و وقتی در آمار‌ها هم جایی ندارد، لاجرم نباید توقع دیده شدن اش را داشت!.     

 

 

 تهیه وَ تدوین : عبد عاصی  


 

 

 

 کـــار خُــــدا . 

 

 

    پادشاهی بود که حساب وُ کتاب سرش میشد وُ برخلاف خیلیها اهل حـــرف حـسـاب» بود. یکروز که تو فکر رفتار وُ گفتار وزرای خودش بود، به فکرش رسید که اول از وزیر اعظم شروع کنه، بعد بقیه وُزرا ؛ آخه انتخاب اونا به عهده-ی نخست وزیر یا بقول قدیمیآ ، وزیر اعظم بود ، پس لازم بود که اونو درست وُ حسابی مَحَک بزنه وُ ببینه که چند مَرد حلاجه» . به اون گفت : سه تا سؤال ازت دارم وَ تا فردا وقت داری جواب بدی. سؤالها اینه :

 1_خداوند متعال چی میخوره؟

2_ چی می-پوشه؟

3_ کارش چیه؟

    وزیر اعظم هر چی فکر کرد ، نتونست جوابی پیدا کنه ؛ بالاخره تصمیم گرفت از نوکر پیرش بپرسه ، آدم سَرد وُ گرم چشیده-ای که اهل چند وُ چون بود وُ وقتهای بیکاریش ، خصوصا شبها رو با عبادت وُ تفکر میگذروند. سالهای سال هم بود که تو اون خونواده خدمت کرده وَ به همه ثابت شده بود که آدم دانا وُ فهمیده-ایه ، اسمش هم سلیم» بود.

    وزیر اعظم ، در خلوت ، راجع به سؤالهای پادشاه با سلیم صحبت کرد وُ ازش کمک خواست. اون هم طولی نکشید که جواب سؤالهای پادشاه رو به وزیر اعظم گفت.

    فردای اونروز ، وزیر بخدمت پادشاه رفت ، سلیم رو هم با خودش برده بود که اگه لازم شد به شاه نشون بده که بعله ، نوکر خونه-زاد ما سَرش به تنش می-ارزه ، بلکه از این مُفت-خورهای درباری» هم یک سَر وُ کله بالاتره! .

    شاه وقتی جواب سؤالها رو شنید ، سری ت داد وُ گفت :

_ وزیر اعظم ، این جوابها رو تو پیدا نکردی. اگه راستش رو بگی در امانی» ، و گر نه .

_ فدای خاک پای قبله-ی عالم! کی جرئت داره خلاف به عرض مبارک همایونی برسونه! اونم با این هوش وُ ذکاوت مقام عظمای سلطنت . حقیقت قضیه اینه که تمام جوابها رو همین آقا سلیم» دادن.

_ خَب ، سلیم ، خودت یکبار جواب سؤالها رو به ترتیب بگو ببینیم چی در چَنته داری.

_ جواب اول: خداوند رحیم ، غم بنده-هاشو میخوره. جواب دوم : خداوند غفار الذُنوب، گناهان بندگانش را می-پوشاند. جواب سوم : کار خدا عمل به حکمت»-ست .

   _ یعنی حکمت او این بوده که تو به داد وزیر اعظم برسی وُ او را از معزول شدن نجات دهی ؛ از این به بعد تو در خفا ، برای حفظ آبروی وزیر اعظم ، مشاور وُ راهنمای او باش ، هر چند اگر آبروی سلطنت در میان نبود ، باید او را کنار میزدم وَ ترا جاشین-ش میکردیم!!! . 

 

 

 نـــوشـتـــه : عـبـــد عـــا صـی  

 




از خبرهای بودار تا بوهای خبرساز

 

از خبرهای بودار تا بوهای خبرساز
  خبرآنلاین ، فرزین پورمحبی: مصیبت» در کشور ما حل یا فصل نمی‌شود بلکه از شکلی به شکل دیگری درآورده می‌شود!

 یعنی در ابتدا مصیبتی سوژه شده و سر همه گرم آن می‌شود اما در ادامه؛ سوژه بعدی،دست گرفته می‌شود و سوژه قبلی-بدون رفع و رجوع- دست به سر می‌شود و همینطور تا آخر؛ به‌ترتیب آخرین خبر،خبر روز می‌شود! ضرب‌المثلش هم با اندکی دخل و تصرف این می‌شود: نو که شود دل‌آزار، کهنه شود بی آزار»
  البته اگر بخواهیم نیمه پر لیوان را ببینم اینهم یک نوع روش درمان برای مداوای دردهای جامعه است. بعنوان مثال؛ وقتی انگشت یکی درد کرد و جعبه کمک‌های اولیه نبود؛ فقط کافیست با حفظ آرامش، به چشمان شخص مصدوم نمک پاشیده شود تا درد انگشت، فراموشش شود! برای مداوای سوزش چشمانش هم؛ سوزنی به نقاط حساس بیمار زده شود! طبعا برای درمان درد سوزن هم؛ باید به کیس مورد نظر شئی تیزتری فرو کرد و همینطور تا آخر. فقط باید توجه داشت در کلیه این مراحل حفظ خونسردی و زدن لبخندی از نوع ریاست جمهوری برای همراه بیمار ضروری است. 

این روش مزایای دیگری هم دارد، یکیش اینکه سالیانه به میزان  ۱۲۳۴۵۶۷۸۹ دلار از خروج ارز جلوگیری می‌کند. فرض بفرمایید زبان مان لال اگر سالیانه ۵۰ اتوبوس در اثر استهلاک ترمز سقوط کنند و یا ۱۰ مدرسه در اثر عدم سیستم گرمایشی مناسب آتش بگیرند، کدام یک از دو روش زیر مقرون به صرفه‌تر است؟

۱-وارد کردن سیستم ترمز و گرمایشی از کشورهای بیگانه و در نتیجه وابستگی به آنان؟

۲- پخش یک فیلم صحنه‌دار و یا دعوای نماینده‌ای مسئله‌دار و منحرف کردن داستان‌های بودار؟! 

مزیت دوم روش فوق هم این است که: تمام سوژه‌های تولید شده در سال حمایت از تولید ملی به دست متخصصان داخلی و مسئولین دلسوزمان تولید می‌شوند. قبول بفرمایید تولید و بعبارتی درآوردن سوژه‌هایی مانند: خودت بمال»؛ داستان‌کربلای ۴» ؛ لنگ بپوشید» ؛ تحریم تاثیری ندارد» ؛آوار شدن پلاسکو» ریزش معدن و مترو» ؛ مفقود شدن دکل نفت و مخابرات»؛ اختلاس»؛ سلطان بازی» و. کار هر کس و ناکسی نیست و نیاز به چندین نفر ساعت فکر و خیال دارد؛ البته بیشتر: خیال! بی‌خیال. حتی اگر مسئول محترمی و یا تئوربسین‌هایی از قبیل استاد ازغدی ؛ عباسی و . از تولید سوژه عقب بمانند آنگاه ماه و ابر و خورشید دست به کار می‌شوند تا کشورمان بی‌سوژه نماند. یعنی همان حادثه‌های طبیعی و غیرمترقبه‌ای که خبر نمی‌کنند ناگهان خبرساز می‌شوند و یکی یکی چترشان بر سرمان باز می‌شوند! ازسیل و زله بگیرید تا وارونگی هوا و آتشفشان و خشکسالی و مگس‌های سفید! جتی اگر هواپیمای خودی سقوط نکند هواپیمای کشورهای دیگر -مثل ترکیه- یک راست می‌آیند و در ایران عزیزمان سقوط می‌کند! 

اخیرا هم در حال تجربه شکل جدیدی از سوژه‌ها هستیم. چون تا به حال فقط با خبرهای بودار درگیر بودیم اما هم اکنون خود بو هم خبرساز شده است! بگذریم از اینکه چه کسی بو داده است نکته جالب ماجرا اینجاست که همه آنرا به گردن دیگری می‌اندازند و هیج‌کس مسئولیت آن را بعهده نمی‌گیرد حتی داعش! درست مانند صدای مشکوک» در سریال دایی جان ناپلئون! خب؛ فداکاری را برای چنین مواقعی ساخته‌اند؛ –گلاب به روی مسئولین- بر همین اساس بنده بدین‌وسیله مسئولیت این بو را بعهده می‌گیرم و از همگان بایت این کار بی‌تربیتی عذرخواهی می‌نمایم!     


 

  تهیه وَ تدوین : عبد عاصی  

برچسب‌ها:

انجراف افکار عمومی


مرگ تدریجی با این خوراکی ها!

تمام غذاهایی که در روغن زیاد سرخ می شوند حاوی ماده خطرناکی به نام آکریلامید» هستند. چیپس سیب زمینی نیز این شرایط مستثنی نیست.

آیا می دانستید که برخی غذاهایی که روزانه مصرف می کنید به آرامی در حال کشتن شما هستند؟ بیشتر ما تعدادی از این غذاها را در برنامه غذایی خود داریم، اما ترکیب آنها با یکدیگر به شکل گیری ترکیبی مرگبار منجر می شود، از این رو، باید تغییراتی را در رژیم غذایی خود ایجاد کنید.

به گزارش گروه سلامت

عصر ایران به نقل از "هلثی وایب"، آنچه مصرف می کنید را تجزیه و تحلیل کرده و انتخاب گزینه های سالم و درست را مد نظر قرار دهید. مصرف مواد غذایی که در ادامه به آنها اشاره شده است می توانند به فشار خون بالا، کلسترول بالا، بیماری قلبی، بیماری آایمر، و حتی سرطان منجر شود. البته افزایش وزن، چاقی، اضطراب و افسردگی را نیز فراموش نکنید.

رب گوجه فرنگی کنسروی

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

رب گوجه فرنگی کنسروی همانند قاتلی در لباس مبدل است. رب گوجه فرنگی کنسروی منبعی پنهان برای قند است و احتمالا هرگز فکر نکرده اید که این محصول می تواند موجب افزایش خطر چاقی، دیابت، بیماری قلبی، و حتی پوسیدگی دندان شود. برای پرهیز از این شرایط، از گوجه فرنگی تازه برای تهیه رب استفاده کنید یا پوره گوجه فرنگی بدون شکر یا نمک اضافه را انتخاب کرده و ادویه های دلخواه خود را به آن اضافه کنید. اگر هم مجبور به استفاده از رب های کنسروی هستید، حداقل برندهایی با محتوای قند و سدیم کمتر را انتخاب کنید.

نوشابه

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

نوشیدنی های گازدار یا نوشابه ها یکی از بدترین دشمنان سلامت شما هستند. آنها می توانند در هر چیزی از پوست تا سطوح قند خون، هورمون ها و خلق و خو اختلال ایجاد کنند. نوشیدنی های گازدار سرشار از قند، رنگ های غذایی و مواد نگهدارنده هستند. نمونه های بدون قند نیز انتخاب هایی سالم‌تر محسوب نمی شوند زیرا حاوی شیرین کننده های مصنوعی مضر هستند. آبمیوه ها و اسموتی هایی که تازه در خانه درست می شوند بهترین گزینه برای جایگزینی با نوشابه ها هستند.

شکر

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

اگر به خوراکی های شیرین علاقه دارید، روش های سالم‌تری برای فرو نشاندن هوس های شیرین شما وجود دارند. شکر اعتیادآور است و جدا از افزایش قند خون و ایجاد چربی، می تواند به بیماری قلبی نیز منجر شود. تا حد امکان از شکر پرهیز کنید تا خطر دیابت، سرطان، چاقی، بیماری قلبی، و بسیاری موارد دیگر کاهش یابد. به جای شکر از شیرین کننده های طبیعی، مانند عسل و استویا استفاده کنید و مصرف میوه ها را مد نظر قرار دهید.

کالباس

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

کالباس یک ماده غذایی سرشار از نیترات، سدیم، مواد نگهدارنده و مواد افزودنی است. تمام این مواد می توانند خطر سرطان، بیماری قلبی، دیابت، مشکلات رفتاری و دشواری در یادگیری در کودکان را افزایش دهند. بهترین گزینه پرهیز از مصرف کالباس است، اما اگر نمی توانید این کار را انجام دهید، حداقل نمونه های با کیفیت بالا را انتخاب کرده و میزان مصرف را محدود کنید.

روغن نباتی

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

برخی انواع روغن نباتی از محصولات تراریخته تهیه می شوند که هیچ ایده ای درباره آثار بلند مدت آنها نداریم. افزون بر این، روغن های گیاهی حاوی چربی های ترانس خطرناک و مضر هستند که می توانند محرک بیماری قلبی عروقی، چاقی، سرطان، و بیماری آایمر باشند. روغن های نباتی تصفیه شده حاوی رادیکال های آزاد هستند که می توانند موجب سرطان، تسریع پیری، و انواع مختلف مشکلات دیگر شوند. روغن زیتون، روغن نارگیل و روغن آووکادو جایگزین هایی سالم برای روغن نباتی هستند.

مارگارین

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

مارگارین محصولی سالم محسوب نمی شود. مارگارین از روغن های نباتی هیدروژنه تهیه می شود و غیر طبیعی‌تر از آن چیزی است که تصور می کنید. چربی های ترانس موجود در مارگارین می توانند به قلب و رگ های خونی آسیب رسانده و سطوح کلسترول را بر هم بزنند. کره جایگزین سالم‌تری نسبت به مارگارین محسوب می شود. از جایگزین های سالم‌تر نیز می توان به روغن زیتون و روغن آووکادو اشاره کرد.

هات داگ

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

هات داگ سرشار از مواد نگهدارنده است که می توانند به سلامت انسان آسیب وارد کنند. حتی برخی کارشناسان آثار مصرف هات داگ را با آثار سیگار کشیدن مقایسه کرده اند. همچنین، هات داگ سرشار از سدیم و سمومی است که خطر سرطان را افزایش می دهند. اگر همچنان نمی توانید از مصرف هات داگ پرهیز کنید، حداقل نمونه های فاقد مواد شیمیایی را از فروشگاه های ارگانیک خریداری کرده و میزان مصرف را محدود کنید.

چیپس سیب زمینی

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

تمام غذاهایی که در روغن زیاد سرخ می شوند حاوی ماده خطرناکی به نام آکریلامید» هستند. چیپس سیب زمینی نیز این شرایط مستثنی نیست. آکریلامید خطر سرطان های روده بزرگ، ، پروستات، و رکتوم را افزایش می دهد. از چیپس سیب زمینی پرهیز کنید یا نمونه های سالم‌تر آن را در خانه با افزودن اندکی نمک و روغن زیتون به سیب زمینی و قرار دادن در فر تهیه کنید.

چاشنی های سالاد آماده

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

چاشنی های سالاد سرشار از شکر، رنگ های مصنوعی، و شربت ذرت با فروکتوز بالا هستند. افزودن این چاشنی ها به سالاد می تواند تمام فواید سلامت آن را از بین ببرد. از آبلیموی تازه، سرکه سیب، یا سرکه باامیک به همراه روغن زیتون به عنوان چاشنی سالاد سالم استفاده کنید.

شیرین کننده های مصنوعی

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

شیرین کننده های مصنوعی انتخابی بهتر از شکر محسوب نمی شوند و حتی می توانند از آن بدتر نیز باشند. شیرین کننده های مصنوعی مانند آسپارتام، نئوتام، اسسولفام پتاسیم و غیره ممکن است حاوی کالری کمتری باشند، اما همچنان خطر دیابت، پرفشاری خون، بیماری قلبی، و سندرم متابولیک را افزایش می دهند. استویا، عسل، و شربت افرا جایگزین های سالم‌تری برای شکر هستند.

الکل

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

الکل سرشار از کالری است و موجب کم آبی بدن، آسیب کبد، افزایش وزن، افسردگی و مشکلات پوستی می شود. ناتوانی در تصمیم گیری یکی دیگر از آثار منفی نوشیدنی های الکلی است. اگر دوست ندارید به بدن خود، از مغز تا کبد و پوست، آسیب وارد کنید، مصرف الکل را کنار بگذارید.

نان سفید، آرد تصفیه شده

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

نان های سفید از آرد تصفیه شده تهیه می شوند. آرد سفید فاقد مواد مغذی مانند فیبر، مواد معدنی و ویتامین هاست و در حقیقت، رنگ سفید زیبای نان به بهایی سنگین حاصل شده است. مصرف نان های سفید خطر افزایش وزن، آسیب غده تیروئید، و آسیب اندامی را افزایش می دهد. محصولاتی که از غلات کامل (سبوس‌دار) تهیه شده اند، انتخاب سالم‌تری محسوب می شوند.

لبنیات

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

شیر نخستین غذایی است که پس از تولد مصرف می کنیم، اما شیر مادر با شیر گاو بسیار متفاوت است. همچنین، با افزایش سن، انسان با عدم تحمل لاکتوز، قند موجود در شیر، مواجه می شود. مصرف محصولات لبنی با جذب پایین مواد مغذی، سرطان، آرتریت، میگرن، آلرژی ها و آسم پیوند خورده است. شیر بادام یا شیر نارگیل گزینه هایی سالم‌تر محسوب می شوند.

گوشت های باربیکیو شده

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

بوی گوشت های باربیکیو شده فوق العاده است و پرهیز از مصرف آنها دشوار، اما بهتر است تا حد امکان از این خوراکی های لذیذ پرهیز کنید. مواد شیمیایی که طی این روند وارد گوشت می شوند با افزایش خطر سرطان های پانکراس و پیوند خورده اند. اگر نمی توانید به طور کامل از گوشت های باربیکیو شده پرهیز کنید، حداقل مصرف آنها را محدود کرده و افزودن گیاهان دارویی، مانند رزماری، به غذای خود برای کاهش مواد سرطان‌زا را مد نظر قرار دهید.

انرژی بار

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

انرژی بارها ممکن است برای ورزشکاران که به افزایش سریع انرژی بدن خود نیاز دارند، ضروری به نظر برسند، اما این برای همه صادق نیست. انرژی بارها حاوی قند فراوان، شربت ذرت با فروکتوز بالا، مواد نگهدارنده و چربی های ترانس هستند. پس اساسا آنها محصولاتی سرشار از کالری، قند و مواد تشکیل دهنده مصنوعی هستند که همانند یک بمب ساعتی عمل می کنند.

فست فود

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

فست فودها خوشمزه هستند و به راحتی آماده می شوند. اما آنها سرشار از چربی های ترانس، قند، نمک، مواد نگهدارنده، مواد افزودنی، رنگ های غذایی و دیگر مواد شیمیایی هستند که عطر و طعم این غذاها را بهبود می بخشند. فست فودها می توانند خطر دیابت، بیماری قلبی عروقی، سرطان، اختلالات خلقی، افزایش وزن، اختلالات متابولیک و غیره را افزایش دهند. اگر نمی توانید از آنها پرهیز کنید، حداقل میزان مصرف را محدود کنید.

گندم

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

گندم حاوی کربوهیدارتی است که سطوح قند خون را به طور ناگهانی و سریع افزایش می دهد. این شرایط می تواند تولید انسولین زیاد و افزایش وزن را به همراه داشته باشد. با گذشت زمان، پانکراس با بار کاری بیش از حد مواجه شده و بدن در برابر انسولین مقاوم خواهد شد و در نهایت ابتلا به بیماری دیابت در انتظارتان خواهد بود. سطوح بالای قند خون تولید ترکیباتی که روند پیری را تسریع می کنند را موجب شده، از این رو، با بروز چین و چروک زودرس در پوست خود مواجه خواهید شد. بدون تردید، تسریع پیری و افزایش احتمال ابتلا به دیابت مسائل کوچکی نیستند.

غلات صبحانه

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

غلات صبحانه به رغم ظاهر جذاب و رنگارنگ خود محصولاتی بی خطر نیستند. آنها سرشار از قند، رنگ های مصنوعی، مواد نگهدارنده، محصولات تراریخته و اغلب فاقد مواد مغذی هستند. جو دوسر به همراه مقداری میوه تازه یا خشک انتخاب سالم‌تری محسوب می شود.

آبمیوه های تجاری

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

آبمیوه های تجاری اغلب حاوی شکر افزوده، رنگ های غذایی، و مواد نگهدارنده هستند و روند پاستوریزه کردن نیز می تواند بسیاری از مواد مغذی آنها را از بین ببرد. تهیه آبمیوه از میوه های تازه در خانه انتخابی سالم‌تر است.

نمک

غذاهایی که به آرامی شما را می‌کشند!

نمک نقش مهمی در تنظیم فشار خون دارد. اگر بیش از حد نمک مصرف کنید، با پرفشاری خون و افزایش خطر بیماری قلبی عروقی مواجه می شوید، که از دلایل اصلی مرگ و میر انسان ها در جهان است. نیازی نیست نمک را به طور کامل از ژیم غذایی خود حذف کنید، اما باید مقدار مصرف آن محدود باشد. غذاهای فرآوری شده حاوی سدیم فراوان هستند و باید به مصرف آنها نیز توجه داشته باشید.

برچسب ها:

مرگ تدریجی،

خوراکیهای مهلک،

افزودنیهای مهلک،




 با ترفند زیرآبی رفتن، نهایتا به کجا میروید؟      

 

  هیچکس نیست که تو این دنیا مشکلاتی نداشته باشه، یکی کمتر، یکی بیشتر . شاید بعضی از شما به این نتیجه رسیده باشد که چه در بهترین وضعیت، وَ چه در بدترین آن ، گریزی از این سختیها وَ چالشها وجود ندارد، در واقع هر کسی نسبت به اوضاع خودش محکوم به تلاش یا رها کردن آنهاست، مثل زندانی-ای که محکوم به تحمل حُکم صادره-ست . در حقیقت ما همه در این دنیا مسافر زندانی-ای هستیم، وَ روزی آزاد میشویم تا به دیار باقی برویم. کسیکه این باور را دارد ، قاعدتا به کرامت، رحمت، وَ توبه-پذیری خداوند معتقد-ست وَ میداند که او هر کسی را نسبت به توان وُ استطاعتش وَ تلاشهای مثبت وُ منفی-اش در دنیای فانی، مورد قضاوت وَ سنجش قرار میدهد.

 بقول کسیکه یک جُو معرفت وُ صداقت دارد : شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، ولی درهای رحمت خدا برای کسیکه بخواهد، همیشه باز-ست ؛ چرا انقدر به فکر فرار وُ "زیرآبی" رفتنید»؟! .  او میگوید: خدا که فقط خدای آدمهای خوب نیست، خدای گناهکاران هم هست. همه-ی بندگانش را دوست دارد ؛ آغوش او بروی همه توبه-کاران بازست، اگر نبود نمیگفت "صدبار اگر توبه شکستی بازآ". نمیگفت "بدترین گناه به درگاه من یاس وُ ناامیدی-ست"» . پس ما مختاریم که راه خود را انتخاب کنیم. یادمان باشد که هیچوقت برای خدا شمشیر را از رو نبندیم»؛ اگر رگ غیرت وُ غضبش به جوش آید ، فقط کافی-ست که پشه-ی ریزی را به مغز شما مامور کند . وَ نمرود دیگری را به نمایش گذارد.      

   نوشته : عبد عاصی 







 







 

                                                                                              

    با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احتمالی عنوان مشخص میشود 

 

به گزارش جماران، وکیل بابک زنجانی درباره اجرایی شدن حکم وی گفت: رأی دیوان عالی می‌گوید اگر آقای زنجانی استرداد وجه و اظهار ندامت کند مورد عفو قرار می‌گیرد

رسول کوهپایه‌زاده،‌ درباره آخرین وضعیت پرونده بابک زنجانی گفت: اتفاق جدید دراین پرونده رخ نداده است و ما در تکاپوی بازگشت وجه هستیم.

وی درباره بازگشت بدهی موکل خود به شرکت نفت عنوان کرد: آقای زنجانی حدود ۲ میلیارد یورو بدهی دارند که بخشی از آن از طریق فروش اموال داخلی پرداخت شده است و بخشی دیگر قرار بود با بازکردن حساب مشترک با شرکت نفت صورت گیرد که تاکنون این اتفاق نیفتاده است.

این وکیل دادگستری درباره پرداخت میزان بدهی موکل خود به شرکت نفت تا به امروز گفت: بر اساس آنچه که معاون دادستانی تهران در دادگاه اعلام کرده تاکنون ۲ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان از وجوه بازگشته است.

وی درخصوص این‌که دادستان اعلام کرده است تنها مانع برای اجرای حکم بابک زنجانی همین بازگشت وجوه است،‌ آیا حکم پرونده همچنان باز است، گفت: دیوان عالی کشور حکم آقای زنجانی را در چند صد صفحه اعلام کرده و اتهام وی را افساد فی‌الارض و مجازات اشد بیان می‌کند اما در انتهای همین حکم می‌گوید بدیهی است در صورت استرداد اموال و اظهار ندامت، پشیمانی و توبه محکوم علیه مذکور استحقاق برخورداری از مقرارت ذیل ماده ۱۱۴ قانون مجازات اسلامی را خواهد داشت»

کوهپایه زاده تصریح کرد: ماده ۱۱۴ قانون مجازات اسلامی مساله عفو را بیان می‌کند؛ به عبارتی دیگر رئیس قوه قضائیه می‌تواند از مقام معظم رهبری درخواست عفو محکوم علیه را داشته باشد.

وی خاطرنشان کرد: این صراحتی است که در حکم آمده است؛ یعنی همان مرجعی که تشخیص داده است آقای زنجانی مفسد فی الارض است صراحتا اعلام کرده است درصورت استرداد اموال و اظهار ندامت استحقاق برخورداری از ماده ۱۱۴ قانون مجازات اسلامی را داراست.

این وکیل دادگستری تاکید کرد: رأی صادره از صدر تا ذیل معتبر است و مسئولان قضائی هم اعلام کرده اند اگر آقای زنجانی بتواند پول‌ها را بگرداند قائل به تخفیف خواهند شد. آقای زنجانی هم باتوجه به اینکه موضوع مرگ و زندگی در میان است، آنقدر هوشمند است که بخواهد این کار را انجام دهد.

وکیل بابک زنجانی با بیان اینکه اصل بر همکاری همه طرف‌های پرونده است، اظهار داشت: مطالب را به مراجع ذی صلاح قضایی منتقل کردیم تا راهکار لازم پیدا شود.

وی در پاسخ به این سوال که میزان اموال و دارای موکلش چه میزان است و آیا می‌تواند این بدهی را پرداخت کند، گفت: بحث سر این است که این پول بازگردد، شرکای آقای زنجانی هم تقبل کرده‌اند استرداد وجه صورت گیرد،‌ باید بر أساس مکانیزم و قراردادی که با شرکت نفت در این خصوص منعقد شده همکاری لازم انجام شود تا امکان تسویه بدهی فراهم شود.

کوهپایه‌زاده تاکید کرد: البته با بحث تحریم این وضعیت دچار پیچیدگی خاصی شده است که امیدواریم با درایت و واقع بینی برطرف شود.

  تهیه و تدوین : عبد عاصی     


برچسب ها:

عــفــو بابک زنجانی،

دو میلیارد یورو بدهی زنجان،

حکم بابک زنجانی،

اتهام مفسد فی الارض،

تــــوبــــه بابک زنجانی،





 

     

  تــــرس از حـــرف مَـــردُم . 

 


 


















کشاورز فقیری بود که چند سالی مزرعه-ی کوچکش محصولی نمیداد و از مال دنیا فقط یک بزغاله براش مونده بود وُ یک کلبه-ی کاهگلی . کار وُ بارش انقدر زار شد که به ناچار یکروز راهی شهر شد تا بزغاله-شو تو چارشنبه بازار بفروشه. تو راه دو تا به بزغاله-ش طمع کردن وَ میخواستن به هر کلکی شده، اونو از چنگش بیرون بیارن. دیدن کشاورز آدم قُلچُماق وُ قوی هیکلیه وَ فقط با کلَک وُ حُقه-بازی شاید بتونن به هدف-شون برسن. رفتن جلو وَ کارشونو با












چرب-زبونی شروع کردن:

_ خدا قوت همشهری . چی شده این سگ بیچاره رو روی شونه-ت سوار کردی؟

_ کودوم سگ! این بزغاله-ست.

_ خدا شفات بده ، حواس پرتی گرفتی؟

_ سر به سرم نذارین، خودم کم مصیبت دارم .

_ آخه تقصیر خودته. سگ اهلی رو که کسی کول نمیکنه، ما برآ خودت میگیم. نیگاش کنین بیچاره چقدر هم خسته شده. خدا شفات بده، ما رفتیم. 

 این دو نفر که دیدن حریف کشاورز روستایی نمیشن، شریکی پیدا کردن وَ اونو به صحنه-ی حقه-بازی-شون فرستادن. این مرد هم رفت پیش کشاورز وُ همون حرفآ وُ همون بازی رو تکرار کرد، البته پیاز-داغشو زیادتر کرد وُ جدی-تر نقش بازی کرد. این بار هم حقه-ی ها کارگر نشد، فقط شک وُ شُبه-ش بیشتر شد که نکنه حواس-پرتی گرفته باشه وُ سگ همسایه رو بجای بزغاله-ش به کول کشیده. فورا بزغاله رو گذاشت زمین وُ دستی به سر وُ کول اون کشید تا بیشتر مطمئن بشه. همین کارو کرد، ولی انگار یک چیزی مثل هول وُ هراس تو دلش چنگ میزد، تو گویی تو دلش رخت می-شُستن . با خودش میگفت نکنه خُل وُ چل شده باشم ؛ جواب اهل وُ عیالمو چی بدم؟ به هَمولایتی-هام چی بگم؟ فکر نکنم که حتی برآ چوپونی گوسفنداشون هم قبولم کنن. تو همین حال وُ هوا بود که شریکی چرب-زبون وُ ناقلا از طرف آ اومد سراغش :

_ خدا قوت همشهری . کار وُ بار وُ زندگیت چطوره؟

_ چه کاری! چه بآری! . خدا مرگم بده تا ازین نکبت راحت شَم.

_ خدا نکنه . هنوز ماشاالله جَوون وُ قُلچُمآآآقی . سآلم وُ سَر حالی . کاشکی کشت وُ کار وُ زراعت نداشتی، برآ چوپونی صد وُ دَه بیست تا گوسفند میومدی ده مآ . حیف .

_ گورم کجا بود که کفَنَم بآشه . یه تیکه زمین داشتم که آفت وُ بلا گندمآ-شو بر باد فنآ داد. حالام دارم این بزغاله رو می-برم چآرشنبه بازار بفروشم.

_ خدآ بزرگه، توکل-ت به اون بآلایی بآشه . راستی بزغاله-ت کو؟

_ یعنی نمی-بینی! رو دوشَمه .

_ شوخیت گرفته!؟ این که سگه.

_ تو هم بزغاله رو سگ می-بینی!؟

_ عجب! . با خودم میگفتم حالا که بیکاری ببَرمت برا چوپونی اون گوسفندآ . ولی نه، خدا شفآت بده . آدمی که هواس پرتی گرفته، به درد این کآر نمیخوره ؛ یه روزه گوسفندآ رو میندازه تو چنگ گرگآ . امان از قسمت . نکنه جن-زده شده بآشی. خدا شفآت بده . منم برم ببینم چآرشنبه بآزار می-تونم یه چوپون قُلچُماق وُ سالم پیدا کنم. تو هم یه نفسی چآق کن، رنگ وُ روت شده مثل میـــت .

با حرفآی این مَرد، کشاورز بیچآره، پآآآک خودشو باخت وُ باوَرش شد که بلایی سرش اومده که سگ همسایه رو از بزغاله تشخیص نمیده. با خودش فکر کرد که خدا رو شُکر ، کسی از همولایتی-های روستاشون اونو با این وضع ندیده وَ هیچکدوم نمیدونن که اون هواس پرتی گرفته، وَ به این بلا دچآر شده. تو دلش گفت تا آشنایی از راه نرسیده، سگه رو ول کنم بره به امان خدا .

 

  نوشته : عبد عاصی   

 



 

من از مسلمونها بدم می آد»

 

 

    با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احتمالی عنوان مشخص میشود 

 

http://www.khaterenegari.com/main/wp-content/uploads/20/05/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D9%86-800x445.jpg  نیلوفر شادمهری دانشجوی دکترای طراحی صنعتی در فرانسه، خاطرات دوران تحصیل اش را در کتابی به نام خاطرات سفیر” نوشته و منتشر کرده است. در بخشی از این کتاب می خوانیم:
با امبر (مخفف امبروژا) توی آشپزخونه نشسته بودیم و داشتیم شکلات می خوردیم و درباره این حرف می زدیم که خدا چه لطفی کرده که من و اون توی یه خوابگاه هستیم که ریاض، یکی از آقایون الجزایری، اومد اون طرف ما پشت میز نشست و از من پرسید: شما اون روز با ویدد درباره اسلام حرف می زدید؟»
-بله.
– چی می گید هی از اسلام؟! من هیچ کدوم از این حرفا رو قبول ندارم. از مسلمونا هم بدم می آد. برای همین خودم مسیحی شدم.
خیلی ناراحت شدم؛ بیشتر هم از اینکه یه فرد مسلمون مسیحی شده بود و جلوی امبر داشت اون حرفارو می زد. این خیلی بد بود. همیشه ترجیح می دادم بجث بین مسلمونا در حضور پیروان ادیان دیگه نباشه. اصلا خوشایند نیست. خیلی هم جا خوردم. چون فکرش رو هم نمی کردم اون آقا مسیحی باشه. رفتار خیلی موجهی داشت. اما به هر حال این موضوع مطرح شده بود. گفتم: خب، حالا مشکل اسلام چیه؟» گفت: مگه نه اینکه ادعا می کنید اسلام تکامل آورده و به پیشرفت بشر کمک می کنه؟ کدوم پیشرفتی رو شما مسلمونا باعثش شدید؟ شما فقط مصرف کننده های علمید ما تولید کننده ایم. (تولید کننده علم؟ الجزایر؟) درمان بیماری ایدز رو کی کشف کرد؟ مسلمونا یا ما؟» پیش خودم بهش گفتم: شما چی رو به زندگی اضافه کردید که زندگی بهتر بشه؟ کشف درمان بیماری شرم آوری که کشورای غیراسلامی تولید کرده اند افتخار ندارد؛ شرمندگی داره. مگر این مشکلات از کشورای مسلمون ظهور کرده؟ ما باید جوابگوی گندی باشیم که کشورای غیر اسلامی زده ان و الان به کشورای مسلمون هم رسیده؟ تازه نکنه شما خیال می کنید اونایی که دنبال راه حل این مسئله ان به عشق مسلمونا دارن در به در دنبال راه حل می گردن! نخیر، اونا دنبال راه حل ان چون مشکل اصلی کشورای خودشونه و به راه حلش احتیاج دارن. اگر خودشون میلیون میلیون مریض روحی و جسمی نداشتن، هیچ وقت ککشون هم نمی گزید؛ والا مگه کم مشکل توی کشورای آفریقایی هست که راه حلش برای اونا فقط یه اشاره انگشته و دریغ می کنن؟ چقدر از این بدبختیا رو خودشون باعث و بانی شده ان؟ همین کشور خود شما –سال ها مستعمره چه کشوری بودید؟ یه کشور مسلمون؟- ببینید فرانسه چه بلایی سر الجزایر آورده که هنوز نمی تونه سر پا وایسه -که هنوز دوستای الجزایری من حتی به آسفالت فرانسه غبطه می خورن- اگه فرانسه باعث این همه پیشرفت و ترقی و آرامش برای بشریته، چطور قطره ای از این آرامش و پیشرفت به الجزایر که بیخ گوششه نرسیده؟ بعد هم اینکه من خیلی دوست دارم بدونم کدوم بخش از آرامش بشر رو شما تامین می کنید؟ یه نگاهی به این مملکت بندازید. تلویزیون، سینما، پارک، در، دیوار،- چه چیزی داره الگوی انسان معرفی می شه؟ اگه کمال انسان توی این رفتاراست که ما توی کشورمون باغ وحشای بزرگی داریم و من نهایت این ترقی رو قبلا دیده م. چی از آرامش توی خانواده باقی مونده؟ میزان ثبات خانواده چقدره؟»
تازه فکم گرم شده بود و داشتم صفا می کردم که حواسم رفت به امبر. دست راستش رو زده بود زیر چونه شو با حرفای من سر ت می داد. بدجوری رفته بود توی بحر بحث.
ریاض گفت: خب، خیلی از مسلمونا هم کارای اشتباه می کنن.»
-که چی؟
-خب فلان جا مسلمونا بد رفتار می کنن- این طوری می گن- اون طوری می پوشن- این اسلامه که شما دارید؟
-نه، وقتی این قدر اشتباه رفتار می کنن واضحه اونی که اونا دارن اسلام نیست. اما اینا خطای مسلموناست؛ به اسلام چه؟
-خب ، ما هم ممکنه اشتباه کنیم، پس یکسانیم.
(دقت فرمودید؟ تا چند دقیقه قبل از اون اینا بالاتر از ما بودن! بعد رسیدیم به اینکه ثابت کنه اونا هم سطح ما هستن.)
-نخیر، این دو مورد که شما گفتید یکسان نیست. ایدئولوژی اسلام نقص نداره. خطای مسلمونا اشکال مسلموناست، اگه کسی بخواد آدم خوب و متعهدی باشه و به اسلام عمل کنه، از فرش به عرش می رسه. اما در مورد شما اشکال اتفاقا از ایدئولوژیه. حالا اگه کسی هم بخواد همه تلاشش رو بکنه تا به این ایدئولوژی متعهدتر باشه، بیشتر تو قعر فرو می ره. اما اگه منظور شما اینه که بالاخره یه جوری یه مقایسه بین مسلمونا و سایرین راه بندازید، اشکالی نداره. منتها چون به قول شما هم مسلمونا خطا دارن هم غیر مسلمونا، بهتره به جای مقایسه مسلمونا و غیر مسلمونا، اسلام رو با بقیه ایدئولوژیا مقایسه کنیم.


  تهیه و تدوین : عبد عاصی     

 

برچسب ها:

مسلمان،

مسیحی،

اسلام،

مسیحیت،

مخالف اسلام،



 آدم باید شُتُر-گلو باشه .

 

  خدا رحمت کنه قدیمیآ  رو . یکی از ضرب المثلهاشون این بود : آدم، باید شُتُر-گلو باشه .». آخه شُتُر، نُشخوار کننده-ست ؛ ولی وقتیکه میخواد بخوردش، از کیسه-ی زیر گلوش میاره تو دهنش وُ حسابی اونو می-جَوه، بعد میده پایین. اینکه میگن آدم باید شتر-گلو باشه ، یعنی قبل از گفتن چیزی، خوب به حرفش فکر کنه، اونو مزه مزه کنه ، اگه مصلحت وُ بجا بود ،  اونوقت بزبون بیاره.

  میگن یکروز خطیبی بالای منبر گفت : امروز میخوام آدمی رو معرفی کنم که در تمام عمرش، همه جور خلافی کرده ؛ از ی وُ هیزی بگیر تا اعتیاد به همه جور کوفت وُ زهر مار . الحمد لله حا همه رو کنار گذاشته وُ چندین ساله که توبه کرده. شهرام جان، خودت بیا از پشت این بلندگو همه چیز رو بگو تا درس عبرتی برای اهلش باشه».   

   شهرام دَمَغ وُ ناراحت به زور خودشو رسوند پشت میکروفون وَ گفت : 

 _ میگن خدا ستار العیوبه. هیچکس از شما نه منو می-شناسه وَ نه خبری از گذشته وُ گناهایی که کردم خبری داشته ، تا همین یک دیقه پیش که منو سکه-ی یک پول سیاه کردن وُ حُرمت وُ آبرویی برام باقی نذاشتن . اگه مثلا همین فردا پیش یکی از شماها بیام وُ تقاضای کاری، کمکی بکنم ، دیگه اعتباری ندارم ، حتما جواب سلامم هم نمیدین! . 

  یک دفعه تو مجلس ولوله-ای به پا شد ، سیل نظرات مختلف از هر طرف سرازیر بود . 

  نوشته : عبد عاصی     

 


   وکلای دروغگو 

    با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احتمالی عنوان مشخص میشود 

یکی از وکلای جوانی که دوران انترنی اش را در دفتر وکالت آبراهام لینکلن گذرانده، داستان زیر را در مورد وجدان بالای لینکلن نقل می کند. روزی آقایی با پرونده اش به دفتر آمد و شروع به تشریح آن برای لینکلن کرد. در تمام مدتی که وی از پرونده اش حرف میزد، لینکلن به سقف خیره شده بود. وقتی حرفهای آن مرد تمام شد، لینکلن در صندلی اش چرخی زد و رو به آن مرد کرد و گفت:
- آقا، پرونده ی شما از لحاظ قوانین فنی بسیار خوب است و اشکال خاصی ندارد، اما از لحاظ مساوات و عدالت اصلا پرونده ی خوبی نیست. به شما توصیه می کنم به دنبال وکیل دیگری برای آن بگردید، چون من نمی توانم وکالت شما را قبول کنم. چون اگر من وکیل شما باشم، در تمام طول مدتی که با هیات منصفه حرف میزنم، با خودم میگویم "لینکلن، تو داری دروغ پردازی می کنی" و می ترسم حواسم پرت شود و آن را باصدای بلند بگویم!

  تهیه و تدوین : عبد عاصی

 برچسب ها:

وکلای دروغگو،




چرا شهروندان فکری برای آلودگی هوا نمی‌کنند! .  

    با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احزمالی عنوان مشخص میشود 

                                                                        

(((از شعار تا عمل یک دنیا فاصله است وبارها اعلام کرده-اند که موتورسیکلت-های دود-زا چند برابر یک خودر آلودگی دارد؛ همچنین خودروهای فرسوده . اما متاسفانه برای تبدیل به احسن کردن آنها از آن همه پول که در بانک مرکزی ایجاد تورم نقدینگی کرده ، هیچ وام معقولی با درآمد این جماعت نکرده-اند ؛ مردم هم میگویند برای تبدیل به احسن،بودجه-ی لازم را با این اوضاع وام و بهره-ی آن ندارند . پاسخی-ست که به دور از واقعیت نیست. در نتیجه جز انتظار یک معجزه ، کاری نمیشود کرد. تراکم خودرو و ساختمانها هم که بخاطر درآمدهای آنچنانی چندین برابر شده، واقعیت تلخی-ست که اهل فن متعهد هم هنوز نتوانسته-اند راه حلی برایش ارائه کنند. پاک، مهمترین راه برای کاهش آلودگی ، یادم رفته بود ،  افزایش وَ یارانه دادن به حمل و نقل عمومی . کشورهای پیشرفته حتی به خطوط هوایی هم یارانه میدهند تا هم مانع ورشکستگی-شان شود وَ هم اینکه صنعت گردشگری وَ حمل و نقل عمومی از اوضاع مناسبی برخوردار شود. _ عبد عاصی ))).

 مسئولان اما انگشت انتقاد را به سمت شهروندان نشانه می‌روند. شهروندانی که قوانین و مقرراتی که برای کاهش آلودگی هوا وضع شده‌اند را دور می‌‌زنند. به راستی آیا باید شهروند را مقصر آلودگی بی‌پایان دانست؟
 
درست از زمانی که ساخت کلان‌شهرها را از دوره سازندگی آغاز کرده است. بارگذاری بالای جمعیت در شهرهای مختلف ایران در طول این سال‌ها سبب شده تا آلودگی هوا در فصل زمستان که وارونگی دما اتفاق می‌افتد بر چندین کلان‌شهر از جمله اصفهان، اراک، تهران، اهواز و . چیره شود. معضلی بزرگ که حتی با ارائه طرح‌ها، لوایح و تصویب قوانین از سوی حاکمیت نیز درمان نشده است. معاینه فنی خودروها آخرین اقدام متولیان پاکی هوا برای کاهش آلودگی هوا بوده است. اقدامی که باز هم شهروندان آن را دور زده‌اند و متولیان اجرای آن تخلف کرده‌اند. مسئولان برای آنکه برای یک بار پیروزی طرح خود را بینند می‌گویند قرار است ناظری برای متولیان اجرای این طرح بگذارند. اقدامی که خود هزینه و بار مالی دیگری بر دوش کشور می‌گذارد. بسیاری‌ معتقدند باید شهروندان قانون‌گریز را اصلاح کرد، شاید با کار فرهنگی حتی به زور تهدید و تنبیه.
نادر صادقیان، جامعه‌شناس اما نظر دیگری دارد. او به ابتکار» می‌گوید: نباید بیش از حد در بسیاری از مسائل اجتماعی و آسیب‌ها انگشت اتهام را به سمت مردم نشانه رفت. نگاه ساختاری در بررسی مسائل در کشور بسیار ضعیف است. بیشتر تحلیل‌ها در رسانه و جامعه‌ عامل محور است و با معلول درگیر می‌شود.»
شهری که عرصه آن حداکثر جای 3 میلیون و 800 هزار نفر است، ت‌گذاران شهری طی 4 دهه آن را به مکانی برای زندگی نزدیک به 10 میلیون انسان تبدیل کرده‌اند. شهری که آن را تهران نامیده‌اند. با افزایش جمعیت تعداد وسایل حمل و نقل در تهران را که حد استانداردش 8 هزار دستگاه اتومبیل است به 3 میلیون دستگاه اتومبیل رسانده است. آیا در این شهر باز هم می‌توان انتظار داشت که شهروندان قوانین را رعایت کنند؟»
آلودگی هوا نوعی کشتار بی‌صدا است و مرگ‌و‌میر و بیماری‌هایی که ریشه در آلودگی هوا دارد در کشور چند برابر شده است.

   متن کامل    

 تهیه وَ تدوین : عبد عاصی  

  نمک بر زخم وُ جان مردم نپاشید .   

   با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احتمالی عنوان مشخص میشود 


 به حقوق مردم در روز روشن

مرتضی بهشتی: رئیس کل بانک مرکزی: اگر با کمبود بودجه مواجه شویم سپرده های مردم را بلوکه میکنیم.

بلوکه کردن نوعی دستبرد به مال غیر است که اگر من و ماانجام بدهیم نامش را سرقت می گذارند و می بایستی باحضور نزد قاضی به پرسش های فراوانی جواب داده و متحمل کیفر شویم در حالی که رئیس بانک مرکزی که می بایستی حرمت دارایی مردم را نگهدارد و با عث امنیت خاطر مردم باشد با صراحت و در مقابل نگاه رسانه‌های خاموش و بیدار اعلام می کند: "اگر با کمبود بودجه." 

چنین رفتارهایی چه تفاوتی می کند با صندوق دار اداره و بانکی که بخاطر نیاز، از صندوق پول بر داشت می کند و خود را چنین توجیه میکند که، پس از رفع نیازم اصل و سود را بر می گردانم،! آیا با رسمی شدن این نوع دستبرد هاو گسترش آن در میان مردم، قضات با چه استدلالی می خواهند متخلفان را محاکمه و تنبیه کنند. واقعا حاکمیت، با این رفتارها به کجا می خواهد برسد و تا کی و تا کجا، خو د را ولی بر مردم می خواهد بداند. باچه زبانی بگوییم تسلط مطلقه بر نام و مال مردم حدو دی دارد. اگر قادر به آرام کردن درد ورنج مر دم نیستید، نمک بر زخم و جان مردم نپاشید. 

سپرده مردم نزد بانک ها، برای کار و فعالیت‌های تولیدی می باشد و بانک ها طبق قانون مضاربه قرار بر این بوده است که به نمایندگی از سوی مضارب کار کنند و سهم سود سرمایه گذار را پرداخت کند لکن از کلام رئیس بانک مرکزی چنین فهمیده می شود که، بانک ها کاری نمی کنند و پول های مردم را در حساب خود نگهداشته و از محل سر مایه گذاری غیر مولد سود اندکی به سپرده گذاران پرداخت می کنند !!! که اگر چنین باشد تمام زندگی مردم و دولت آلوده به در آمدهای حرام می شود و مسئولیت بی کم و کاست برعهده حاکمیت در سطوح مختلف می باشد. 

اینکه،  کاهش بودجه دولت دلیلی بر دستبرد به دارایی مردم شود، نتیجه ای جز لگد مال کردن احکام نورانی اسلام و حقوق عمومی نمی باشد و انتظار است دادستان در مقام مدعی العموم، یکبار هم شده از قاب عموم مردم به چنین گستاخی هایی  ورود پیدا کند و ا ز کاهندگی رو به فزونی اعتماد مردم به تصمیمات حاکمیت جلوگیری کند و اجازه ندهد، متصدیان امو ر که باید امانتداران مال و امنیت و آرامش مردم باشند، با بی پروایی تمام آبروی مردم را به تاراج نبرند. 
امان از این همه مصیبت!

* حقوقدان و پژوهشگر


 تهیه وَ تدوین : عبد عاصی



 

اگر از موسیقی غم‌ انگیز لذت می برید . 


   با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احتمالی عنوان مشخص میشود 


میگنا: مطمئنا افرادی را مشاهده کرده اید که از گوش دادن به آهنگ های غمگین لذت می برند؛ اما واقعا چرا این افراد اینگونه هستند؟
موسیقی به روش های فوق العاده و گوناگونی روی مغز ما تأثیر میگذارد. به عنوان نمونه موزیک هایی با ریتم تند به کار کردن و موزیک کلاسیک به تمرکز ما کمک میکنند. حتی موزیک های غمگین هم تأثیرات خودشان را دارند. چرا ما به آهنگ های غمگین گوش میدهیم و چرا این نوع موزیک شایستگی حضور در پلی لیست ما را دارد؟
موسیقی غمناک برای هر کسی طعم خاصی دارد. اکثر افراد با یک آهنگ خاص رابطه برقرار می کنند و تجربه متفاوتی از هر قطعه موسیقی دارند. اکنون پژوهشی نشان می دهد که این نوع موسیقی می تواند حامل لذت، راحتی یا درد برای افراد مختلف باشد. این پژوهش اثرات آهنگ های غمناک را بر هیجانات بررسی کرده است.    توماس ائورالا استاد موسیقی شناسی در دانشگاه دورهام توضیح میدهد که ما به سه دلیل از گوش دادن به آهنگ های غمگین لذت میبریم. اول اینکه؛ موسیقی غمگین میتواند احساس غم و اندوه از دست دادن را عمیق کند و وسعت بخشد. این تجربیات اغلب لذت بخش نیست اما میتواند به نوعی انعکاس دهنده ی درمان باشد.

موسیقی غمگین همچنین میتواند شما را در احساس افسردگی و یا روزهایی با حس و حال بارانی هدایت کند. غمگین و افسرده بود در حالی که به عنوان یک احساس منفی استنباط میشود، در واقع میتواند برای نمایان کردن خلاقیت ها بسیار مفید باشد. در نهایت کسانی که بطور افراطی به موسیقی غمگین گوش میدهند به سادگی از آن لذت میبرند.
مطالعه ای اخیراً توسط ائورالا انجام شده و در مجله Frontiers of Psychology منتشر شده است. در این مطالعه بسیاری از شرکت کنندگان احساساتشان را بعد از گوش دادن به موسیقی غمگین به این صورت توصیف میکنند: "لذت بخش، قوی و احساسات غمگین". علاوه بر این همان شرکت کنندگان سطح بالانی از "احساس همدلی" را در درون خود داشتند. توانایی همدلی با کسی که این احساسات را تجربه کرده به همراه احساس عطوفت، مهربانی، دلسوزی و همدردی با این اشخاص.
در واقع اگر شما یک فرد بسیار دلسوزی هستید، گوش دادن به آهنگ های غمگین فرصت مناسبی برای شماست تا این احساسات خود را بروز دهید و احتمالا برای شما بسیار لذت بخش خواهد بود.
قطعا هیچ‌کس موسیقی غمگین را دوست ندارد، مگر اینکه احساسی که طی آن تجربه می‌شود، برخواسته از غصه‌ واقعی نباشد، بلکه نسخه‌ای از آن باشد. بر اساس، نظر‌سنجی‌های زیاد و بزرگ‌مقیاسی که درباره تجربه مردم هنگام گوش دادن به موسیقی غمگین انجام شده‌، می‌دانیم که این تجربه‌ها عموما در سه دسته قرار می‌گیرند:
*برای بعضی از افراد، موسیقی احساس افسوس و فقدان را عمیق‌تر و شدیدتر می‌کند. این احساسات به تجربه‌ها و خاطرات شخصی مرتبط هستند. این تجربه‌ها لذت‌بخش نیستند و هیچ توضیحی برای تناقض ارایه نمی‌دهند.
*موسیقی غم‌انگیز در بعضی دیگر حس مالیخولیا را برمی‌انگیزد؛ به عنوان مثال، احساسی که در یک روز بارانی پس از باخت تیم مورد علاقه‌مان تجربه می‌کنیم.
*اما عجیب‌ترین نوع تجربه، حس تحت تاثیر قرار گرفتن و متحول شدن است. توصیف این تجربه در قالب کلمات دشوار بوده، اما اغلب اوقات عمیق و لذت‌بخش است. هرچند که هر کسی نمی‌تواند آن را تجربه کند. پس چه کسانی می‌توانند؟ منطقا، کسانی که به راحتی احساس همدلی می‌کنند، به راحتی هم تحت تاثیر قرار می‌گیرند.
در یک پژوهش جدید، محققان پی برده‌اند که چرا بعضی‌‌‌ها بیش از دیگران از موسیقی اندوهناک لذت می‌برند. این‌‌طور که پیداست این موضوع به همدلی» (empathy) مربوط است.
محققان انگلیسی و فنلاندی با انجام تحقیقی به این نتیجه رسیدند که میزان تمایل افراد به گوش دادن به موسیقی غمگین ناشی از میزان قدرت همدردی آنان است.
محققان قطعاتی از موسیقی غمگین را دراختیار شرکت کنندگان در تحقیق قرار دادند و از آنان خواستند که قبل و بعد از شنیدن موسیقی به برخی سوال‌ها در فرمی که به آن‌ها داده شد، پاسخ دهند و احساس خود را بیان کنند.
کارشناسان هنگام گوش دادن افراد به موسیقی، میانگین ضربان قلب و فعالیت الکتریکی پوست آنان را ثبت کردند و خصوصیت‌های فردی مانند سلیقه موسیقیایی و خاطرات غمگین آن‌ها در گذشته را دراین تجربه در نظر گرفتند.
واکنش عاطفی به موسیقی غمگین نتایج نشان داد که واکنش‌های عاطفی به موسیقی غمگین می‌تواند ناشی از سه عامل محبت و مهربانی، همدردی و نگرانی باشد.
طبق این تحقیق، افرادی که در آن واحد حس نگرانی و ناراحتی را داشتند، عواطف منفی‌تر را نسبت به کسانی که احساس ناراحتی و مهربانی داشتند، بروز دادند. به عبارت دیگر، افرادی که همزمان احساس ناراحتی و مهربانی داشتند، بیش از دیگران از موسیقی غمگین لذت می‌بردند. محققان به اعضای این گروه "عشاق اندوه" لقب داده‌اند.

همدلی یکی از مهمترین مهارت های شما است که میتوانید آن را توسعه دهید، زیرا باعث تقویت روابط شما میشود و شما را به انسان شادتر و بخشنده تری تبدیل میکند. پس به آهنگ های غمگین گوش کنید و خودتان را از بروز احساساتان عقب نکشید. موزیک غمگین هیچ کاری برای شما نمیکند، همدلی را در خود تقویت کنید و خودتان را به فردی تبدیل کنید که همه میخواهند همیشه در اطرافشان باشید.
یافته‌های محققان نشان می‌دهد که نه تنها

همدلی بالا در لذت بردن افراد از موسیقی غمناک تاثیر داشت، بلکه این افراد قادر هستند خودشان را کنترل و فاصله‌شان را از این فرایند حفظ کنند. فهم دگرگونی‌های عاطفی ناشی از موسیقی غم‌انگیز قطعا می‌تواند به ما کمک کند تا بتوانیم با استفاده از موسیقی به کسانی که از اختلالات عاطفی رنج می‌برند، کمک کنیم.
پژوهشگران دانشگاه دورهام» در انگلستان و دانشگاه یاسکیلا» در فنلاند می گویند که موسیقی درمانی می تواند به تنظیم خلق افراد کمک کند. این موسیقی شناسان، تجربیات هیجانی مربوط به موسیقی غمناک در ۲۴۳۶ نفر را بررسی کرده اند. این افراد در سه طرح پژوهشی بزرگ در انگلستان و فنلاند مورد بررسی قرار گرفته اند.
پژوهشگران علل گوش دادن به موسیقی غمناک را شناسایی کرده اند و نیز هیجانات مربوط به تجربیات خاطره انگیز را بررسی کرده اند که مربوط به گوش دادن به موسیقی غمناک هستند. آیا موسیقی غمگین زمان ناراحتی گزینه مناسبی است؟
محققان دریافتند افراد ترجیح می‌دهند هنگام ناراحتی موسیقی غمگین گوش دهند. مطالعات انجام شده نشان می‌دهد، گوش دادن به موسیقی در شرایط استرس و یا روانی بسیار کمک‌کننده است. بسیاری از افراد زمانی که احساس ناراحتی، غم و یا افسردگی دارند، موسیقی گوش می‌دهند و علت آن را تسکین‌دهنده بودن موسیقی می‌دانند و اظهار میکنند به آنها احساس آرامش می‌دهد.
بسیاری از افراد زمانی که احساس ناراحتی، غم و یا افسردگی دارند، موسیقی گوش می‌دهند و علت آن را تسکین‌دهنده بودن موسیقی می‌دانند و اظهار میکنند به آنها احساس آرامش می‌دهد. گروهی از این افراد عادت به گوش دادن به موسیقی غمگین در زمان افسردگی دارند، اما اینکه آیا این نوع موسیقی در کم کردن این احساس نقش دارد یا نه را محققان پاسخ می دهند. مطالعات انجام شده حاکی از آن است که موسیقی غمگین در غلبه بر احساس غم و ناراحتی تاثیرگذار است.
پژوهشگران می گویند که گوش دادن به موسیقی غمناک در برخی افراد منجر به ایجاد لذت مربوط به موسیقی می شود. آنها مطرح می کنند که گوش دادن به موسیقی غمناک در برخی افراد به خاطر برانگیختن خاطرات، منجر به ایجاد احساس راحتی نیز می شود. با این حال، قسمت قابل ملاحظه ای از جامعه آماری نیز اظهار کرده اند که به خاطر گوش دادن به موسیقی غمناک، تجربه های دردناکی داشته اند که مربوط به فقدان های شخصی مثل از دست دادن یک عزیز، طلاق، به هم خوردن رابطه یا دیگر حوادث در طول زندگی است.
بررسی های انجام شده نشان داده است، گوش دادن به موسیقی غم‌انگیز با سه حالت لذت، آرامش و درد ارتباط دارد.
یافته ها نشان داده است گوش دادن به این نوع موسیقی در بعضی افراد همراه با لذت بردن از موسیقی و در برخی دیگر همراه با احساس راحتی است و در گروهی دیگر حس برانگیختگی را به دنبال دارد. با این حال، بخش قابل توجهی از افراد هنگام ناراحتی به موسیقی غمگین گوش می دهند.
همانطور که گفتیم سه نوع تجربه در نتیجه گوش دادن به موسیقی غمناک در این پژوهش یافت شدند: لذت، راحتی و درد. پژوهشگران اضافه کردند که تجربه غمگینی لذت بخش ربطی به جنسیت یا سن نداشته است. هر چند به نظر می رسد که تخصص و علاقه موسیقی چنین اثراتی را چند برابر می کند. افراد مسن تر، غمگینی راحتی بخش را قوی تر گزارش کردند. در حالی که احساسات قویا منفی نسبت به موسیقی غمناک در افراد جوان تر و ن، بیشتر گزارش شده است.
هر کدام از انواع تجربیات هیجانی مربوط به موسیقی غمناک را می توان به استدلالی مشخص، ساز و کار روانشناختی و واکنش های فرد متصل کرد. یکی از پژوهشگران اظهار می کند: ما فکر می کنیم این مسئله می تواند به خوبی نشان دهنده طبیعت عملکردی این تجربیات باشد. هر چند تجربیات مثبت به نظر می رسید که بیشتر در ارتباط با گوش دادن به موسیقی غمناک مطرح می شوند، تجربیاتی حقیقتا منفی نیز در نمونه های آزمایشی ما کم نبودند.»
پروفسور یورگ فاکنر» که استاد موسیقی، سلامت و مغز در دانشگاه آنجلیا روسکین» است، و جزیی از این پژوهش نیست، درباره این یافته ها می گوید: این پژوهش اثبات می کند که موسیقی درمانگران می توانند هنگام استفاده از آهنگ هایی که حامل محتوای غمناک و دردناکی از وقایع دشوار زندگی مثل از دست دادن همسر یا فرزند هستند ،می توانند به تجربه ای منحصر به فرد و واقعی دست پیدا کنند.
برخی افراد از موسیقی غمناک لذت می برند و در موقعیت های خاصی، احساس راحتی از آن به دست می آورند. اما زمانی که آهنگی خاص حامل یک هیجان منفی مربوط به چالش های شخصی و محیطی می شود، موسیقی درمانگر باید با دقت شروع به کار بر مولفه های مربوط به آن کند. یک موسیقی درمانگر ماهر و آموزش دیده می تواند معنایی که فرد از موسیقی غمناک برداشت می کند، حس کند و خود را با آن وفق دهد. این معنا می تواند تجربات و خاطراتی منفی باشد که در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته اند.» بودجه این پژوهش توسط آکادمی فنلاند فراهم آورده شده است.
توماس ارولا از دانشگاه دورهام انگلستان اظهار کرد: افراد در هنگام ناراحتی و غم ترجیح به گوش دادن به موسیقی غمگین دارند. البته برخی افراد هم نسبت به گوش دادن به موسیقی غمگین احساس تنفر دارند و محققان در این بررسی به دنبال تجارب بدست آمده از موسیقی غمگین بودند و به نتایجی دست یافتند.
یافته های این بررسی در مجله PLOS ONE منتشر شده است.
موسیقی غمگین باعث برانگیختگی احساسات مثبت می‌شود

جدیدترین یافته‌های محققان حاکی از آن است که مردم دوست دارند به موسیقی‌های غمگین گوش کنند چرا که در واقع این نوع موسیقی احساسات مثبت را در فرد بر‌می‌انگیزد.
پژوهشگران ژاپنی از 44 داوطلب که گروهی اهل موسیقی و گروه دیگر تخصصی در این زمینه نداشتند، خواستند به دو قطعه موسیقی غمگین و شاد گوش کنند. هر شرکت کننده باید از یک مجموعه کلید واژه برای میزان درک موسیقی و وضعیت احساسی خودش استفاده می‌کرد.
محققان می‌گویند بررسی‌های آن‌ها نشان داد موسیقی غمگین احساسات متضادی را در شرکت کنندگان بر انگیخت چرا که این افراد احساس می‌کردند موسیقی غمگین باید غم‌انگیزتر از آن چیزی باشد که احساس می‌کردند. از سوی دیگر آرامش و احساس نهفته در موسیقی غمگین بیش از حد انتظار آن‌ها بود.

آی کاواکامی» و همکارانش از دانشگاه هنر توکیو و موسسه علوم مغزی ریکن می‌گویند در کل موسیقی غمگین، غم را در شنونده القا می‌کند و غمگینی یک احساس ناخوشایند تلقی می‌شود. به گفته این دانش پژوهان اگر موسیقی غمگین در واقع فقط احساسات ناخوشایند را القا کند، انسان نباید به آن گوش کند. موسیقی که غمگین تلقی می‌شود در واقع احساسات رومانتیک و همچنین احساس غم را القا می‌کند اما مردم عادی که به طور آکادمیک از این دو جنبه موسیقی غمگین بی اطلاعند به طور ناخودآگاه به این موسیقی گوش سپرده و از آن لذت می‌برند چرا که احساس و آرامش این موسیقی بر تاثیرات غمگین آن برتری دارد. نتایج این تحقیقات در نشریه Frontiers in Psychology منتشر شده است.





هزینه-ی سلاخیهای آل یهود از جیب حجاج ایرانی و .


  • ای کاش مسئولین مربوطه پرونده-ی کشتار منا را برای حفظ ظاهر هم که شده
  •  به جریان می-انداختند؟! از پرونده-ی کشتار حجاج ایرانی سال 1366 که
  • تحت الشاع جَو ضد ایرانی زمان جنگ تحمیلی» قرار گرفت وَ ماست-مالی شد! .
  •  پرونده-ی کشتار حجاج منا هم گویی مشمول گذشت زمان شده است! .
  •  در عوض، مسئولین سازمان حج، کماکان برای افزایش سهمیه ایرانیان به عمره
  •  مفرده وَ حج تمتع هشیار وُ کوشا هستند. خوب است که ثابت شده
  • هزینه-ی عمده  وَ اصلی تروریستهای القائده، طالبان، عراق، داعش،
  •  وَ امثالهم هم از جیب آل یهود پرداخت شده وَ میشود.


  •    هزینه-ی سلاخیهای آل یهود از جیب حجاج ایرانی و .


        با اشاره به پیوند فوق، مرجع مطلب وَ تغییر احتمالی عنوان مشخص میشود 


    علیرضا رشیدیان که حدود یک هفته از آغاز فعالیتش در سازمان حج و زیارت می گذرد،
  • صبح روز یکشنبه ۲۵ آذر ماه برای انجام مذاکره حج تمتع ۹۸ به دعوت وزیر حج
  • عربستان سعودی و در رأس هیأتی، به عربستان عازم شد. رشیدیان پیش‌تر
  •  گفته بود: برقراری دوباره عمره و افزایش سهمیه ایران در حج از دیگر
  • محورهای این مذاکره‌ها خواهد بود.


  • مُسَکن پیشگیری از قاچاق سوخت .


    ماجرای قاچاق سوخت همچنان ادامه دارد و هزینه-ی آنرا کماکان مردم باید بپردازند
  • که بدترین آن افزایش قیمت بنزین در آینده-ی نزدیک وَ تورم
  • انواع خدمات وَ کالاها ، آن هم بدون نطارت، مثل همیشه ادامه خواهد داشت.
  •  اعمال مجازات پیشگیرانه این قاچاقچیان، حداقل مصادره اموال است .
    و این هم متن شبکه خبر : 

    روزانه 40 میلیون لیتر قاچاق سوخت


    قاچاق روزانه 40 میلیون لیتر سوخت در مرزهای کشور ضربه مهلکی به اقتصاد کشور است.
    انتقال پرخطر سوخت در جاده ها و انبار های غیرمجاز تا انتقال
  •  آن از طریق لوله به دریا گزارشی مستندی از قاچاق سوخت
  •  در جنوب کشور است.
     علی مویدی رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز
  •  استقرار تجهیزات و زیرساخت های الکترونیکی در راستای
  • دولت الکترونیک را در جلوگیری از قاچاق سوخت
  • از کشور موثر می داند.
     گازوئیل از طریق تانکرهای سوخت از استان فارس و
  • دیگر استان ها به هرمزگان منتقل می شود.

    در استان هرمزگان هر شبانه روز 50 لنج و هر کدام

  • بین 20 تا 50 هزار لیترسوخت قاچاق می کنند؛

  •  اینگونه می شود که روزانه میلیون ها لیتر

  • سرمایه ملی کشور به تاراج می رود.




  • سلام .
    دیگه خیالتون بابت آجیل کیلویی 200 تومن
  • شب یلدا» راحت بشه ؛ رئیس اتحادیه خشکبار از
  • شبکه-ی خبر اعلام کرد که قیمت خُرده فروشی
  •   آجیل از قرار کیلویی 60 تومن است!
  •  باور نمیکنید، اینم متن خبرش :  
     


    قیمت آجیل شب یلدا اعلام شد

    قیمت آجیل شب یلدا هر کیلو 60 تا 100 هزار تومان اعلام شد.
    رئیس اتحادیه خشکبار
  • و آجیل گفت: آجیل شب یلدا با پوست کیلویی بین ٦٠ تا ٨٠ هزار
  •  تومان و آجیل شب یلدا با مغز بین ٨٠ تا ١٠٠ هزار تومان در
  •  عمده فروشی ها عرضه می شود.
    با بیان اینکه ١٠ درصد سود خرده فروشی به این ارقام
  • افزوده خواهد شد، افزود: قیمت انواع خشکبار در مقایسه با
  •  ٢٠ روز پیش، در مجموع ١٠ درصد کاهش یافته است.
    رئیس اتحادیه خشکبار و آجیل با تکذیب قیمت های اعلام شده
  • در فضای مجازی، کاهش تولید را علت اصلی گرانی خشکبار
  • دانست و گفت: علاوه بر پسته، تولید بادام درختی، فندق و

  • گردو نیز امسال آسیب دید.




  •    این دو  شکایت بجایی نرسیده!؟ 


     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 





    جواد امام,اخبار ی,خبرهای ی,اخبار ی ایران

    رییس بنیاد باران آخرین وضعیت شکایت رییس دولت اصلاحات از نماینده اصولگرای مجلس را تشریح کرد.

    سرپوش ی - جواد امام در گفت‌وگو با ایلنا در خصوص شکایت سید محمد خاتمی از جواد کریمی قدوسی گفت: این شکایت به صحبت‌هایی است که آقای کریمی قدوسی کرده بود و تهمت‌هایی که به آقای خاتمی زده‌اند، مربوط است. شکایت کرده‌ایم اما هنوز نتیجه‌ای حاصل نشده است.

     وی در خصوص دو شکایت پیشین رییس دولت اصلاحات هم گفت: پیش از این هم دو شکایت از سردار نقدی و حسین شریعتمداری انجام شده است که هیچکدام از این دو شکایت هم به جایی نرسیده و مورد رسیدگی واقع نشده و منتج به نتیجه نشده است که بخواهم اعلام کنم. 

     وی ادامه داد: وکلا در حال پیگیری هستند اما نه وقتی تعیین شده و نه آقایان برای ارائه توضیحات احضار شده‌اند.  

    امام همچنین در خصوص آخرین وضعیت دفتر سید محمد خاتمی گفت: ایشان همچنان در دفتر بنیاد باران مستقر هستند و دفتری برای انتقال آماده نشده است. 

     در همین راستا، روز یکشنبه سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی در خصوص آخرین وضعیت پرونده شکایت سید محمد خاتمی که از سال ٨٨ مفتوح است، گفت: این پرونده به شعبه بازگشته و خیلی هم در دست دادستان نبوده است.

     وی افزود: این پرونده یا در دست دادستان نبوده و یا مدتش کم بوده اما در جابجایی‌ها اینکه عمدا یا سهوا بوده قدری زمان برده است که گفتیم پیگیری کنند.

     سخنگوی قوه قضاییه یادآور شد: گاهی در جابجایی پرونده مغفول می‌ماند و به نظرم بیشتر از حد متعارف این پرونده دنبال شده و آقای شریعتمداری هم گفته که دفاعیاتش آماده است.

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 



    برچسب ها:

    جواد کریمی قدوسی،

    سید محمد خاتمی،

    سردار نقدی،

    حسین شریعتمداری،

    شکایات مغفول،




     اصلاح‌طلبان و اصولگراها دست‌شان در دست هم است؟

    سرپوش ی - ابراهیم اصغرزاده فعال ی اصلاح‌طلب و از جمله جوانان انقلابی که در روز‌های ابتدایی انقلاب در جریان تسخیر سفارت آمریکا در تهران نقش داشته‌اند، حالا در تحلیل چهل سال گذشته انقلاب اسلامی می‌گوید، اشتباه کردیم که خوانش‌های دموکراتیک از انقلاب را به نفع عدالت‌محوری، کنار گذاشتیم.

     شما از کسانی بودید که حداقل از روز ۱۳ آبان ۵۸ در بطن و متن تحولات ی ایران نقش ایفاد کردید. یکی از کسانی هم هستید که نسبت به گذشته انتقادی برخورد می‌کنید. با جمع بندی انتقادهای خود نسبت به گذشته، برای آینده باید چه‌کار کنیم؟ چه چیزهایی لازم است و چه چیزهایی اساسا غیر قابل کتمان است و نمی‌شود تعارف کرد؟

    بدون تعارف می‌گویم، با این که می‌گویند انقلاب چیزی بد و به‌درد نخور است، قرن بیستم، قرن انقلاب‌هاست. قرن نوزدهم قرن انقلاب‌هاست. بسیاری از دموکراسی‌ها، بسیاری از کشورهایی که به استقلال رسیدند، بسیاری از نظام‌های ی که ما الان آنها لیبرال دموکراسی می‌دانیم، اینها با پشتوانه یک انقلاب به این نتیجه رسیدند. اگر انقلاب نبود، لیبرالیسم موفق نمی‌شد. اگر انقلاب نبود، دموکراسی به نتیجه نمی‌رسید. این که بگوییم انقلاب چیز بدی است، می‌توانیم بگوییم انقلاب اسلامی چیز بدی است یا نیست. ولی نفس انقلاب و انرژی که انقلاب آزاد می‌کند، باعث می‌شود فرصت‌های زیادی برای یک ملت فراهم شود. انقلاب ما هم همین خاصیت را داشت. انرژی زیادی را آزاد کرد و ۴۰ سال برای یک انقلاب، به نظر من خیلی زیاد نیست. کما این که انقلاب کبیر فرانسه، به رغم این که مشکلات زیادی داشت ولی الان به آن احترام می‌گذارند.

     انقلاب‌ها در ذات خودشان، حکایت از این دارند که خودشان می‌آیند و خودشان متولد می‌شوند. با جنگ فرق دارد. در جنگ، آدم‌ها نقشه می‌کشند. در انقلاب کسی نمی‌گوید من باید انقلاب کنم. انقلاب، از لحظه‌ای انقلاب می‌شود که پیروز می‌شود. اگر آن لحظه‌ای که باید پیروز شود، شکست بخورد، می‌شود شورش. نام هیچ انقلابی را نمی‌توانیم انقلاب بگذاریم وقتی شکست خورده باشد. انقلاب‌ها این طور نیست که فرماندهی داشته باشند. ایران هم به نظرم انقلابی بود که اینطور نبود که اگر امام خمینی، ت یا روشنفکران دینی یا نیروهای انقلابی می‌خواستند جلوی آن را بگیرند، می‌توانستند بگیرند. بهمنی بود که می‌آمد. مهم این بود که چه کسی می‌تواند این انقلاب را هدایت کند و سوارش شود. امام خمینی این کار را کرد. انقلاب محصول مشترک مطالباتی است که روی هم انباشته شده است. انقلاب ایران، انقلابی نیست که بتوانیم به صراحت بگوییم دارای یک ایدئولوژی مشخص است. می‌توانیم بگوییم دارایی رهبری است و این یک رهبری کاریزماست. ولی نمی‌توانیم بگوییم دارای یک ایدئولوژی مشخص است و قرار بوده این کارها انجام شود.

     علت انقلاب، ساختاری و تاریخی است

    انقلاب‌ها محصول عوامل کوتاه مدت و دراز مدت هستند. مثل زله می‌مانند. بعضی موقع‌ها حوادث کوچک، حوادث فوری، رخدادهای ساده باعث می‌شود یک انقلاب جلو می‌افتد. بعضی موقع‌ها هم باعث می‌شود که عقب بیافتد. یعنی اگر بوعزیزی در تونس، خودش را آتش نمی‌زد نمی‌توانیم بگوییم بهار عربی شکل نمی‌گرفت. ولی وقتی خودش را آتش زد اصلا فکر نمی‌کرد باعث شود بن علی سقوط کند، مبارک سقوط کند، رژیم‌های عربی به تزل بیافتند.

     اگر کارتر نبود و جایش نیکسون بود. نیکسون و کیسینجر، قطعا اجازه نمی‌دادند بحث حقوق بشر، شرایطی ایجاد کند که مثلا امام خمینی از عراق به فرانسه برود و از این فرصت استفاده کند. اما این تزل شاه و ناتوانی او در این که انقلاب را سرکوب کند، باعث شد انقلاب جلو برود. این که بگوییم حوادث کوتاه، مثلا این تزل شاه یا آمدن کارتر یا بحث حقوق بشر یا این که امام خمینی از عراق به فرانسه رفت، یا حوادث دیگر مانند زله طبس، مانند آتش سوزی سینما رکس، آیا اینها علت انقلاب هستند؟ اینها هیچ کدام علت انقلاب نیستند. علت انقلاب، ساختاری و تاریخی است. ضرورتی است که باعث می‌شود این حوادث کوچک روی هم انباشته شوند. آن ساختار که شکل می‌دهد، از چیزهایی درازمدت می‌آید. شاه و رضاشاه، پدر و پسر، نه آنقدر که خودشان فکر می‌کردند مستقل بودند، نه آنقدر که ما فکر می‌کردیم وابسته بودند. رضا شاه، درست است که با کمک انگلیسی‌ها روی کار آمد، ولی دولت ملی تشکیل داد، امنیت ایجاد کرد، وحدت ارضی ایجاد کرد. ولی چون از آلمانی‌ها حمایت می‌کرد، بعدا توسط مثلا نیروهای متفقین کنار گذاشته شد. شاه هم به رغم این که شاه جوان، شاه دموکرات مسلکی بود اما با کودتای ۲۸ مرداد در سال ۳۲ و نزدیک شدن به آمریکا و شائبه این که امریکا از او حمایت می‌کند، مشروعیت استقلالی خود را از دست دادند. حکومت پهلوی به گونه‌ای ساختارمند، مشروعیت‌زدایی شد. غیر از فسادی که در دربار بود، غیر از نوچه پروری، آقازاده پروری، این چاکر مسلکی و نوکر صفتی که دوست داشتند سران صنایع، ارتشبدها، فرماندهان نظامی داشته باشند، اینها باعث شد که در روز بزنگاه، پشت شاه خالی شود و نتواند یک طبقه قدرتمندی به عنوان پایگاه اصلی شاه استفاده شود. هم نمایندگی آمریکا و هم از بین بردن جامعه مدنی، شاه را به یک دیکتاتور تبدیل کرد. اصلا مشروعیت لازم برای نمایندگی یک ملت از کف داده بود. بنابراین همه چیز روی هم جمع می‌شد.

     نمی‌توانستیم بگوییم کسی نقشه می‌کشد که من از بنیه شایعه سازی و دروغ پردازی استفاده کنم برای این که شاه را خراب کنم. این ساختار روانی جامعه که مشروعیت زدایی از شاه کرده بود، شرایطی ایجاد می‌کرد که تمام اشتباهات شاه روی هم جمع شود. جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، مگر شاه چقدر خرج کرد؟ ولی مردم می‌گفتند میلیاردها دلار خرج شد. در هر موردی این بود. در جبهه مقابلش، دنبال رهبری می‌گشتند که کاریزماتیک فقط و فقط بگوید شاه باید برود. هر کس دیگر، بهترین روشنفکران و تئوری پردازی‌ها وقتی می‌گفتند مصالحه کنید جامعه آن را پس می‌زد. مهندس بازرگان، یدلله سحابی، آیت الله طالقانی، ولی به محض این که می‌گفتند می‌شود وارد مصالحه شد، آیت الله شریعتمداری، آیت الله گلپایگانی، می‌گفتند می‌شود به قانون اساسی برگشت. حتا بعضی از ملیون می‌گفتند حالا می‌توانیم به شرایط ۲۸ مرداد برگردیم، وقتی این حرف‌ها را می‌زدند، جامعه پس می‌زد. توده‌های مردم دنبال کسی می‌رفتند که می‌گفتند عکسش در ماه دیده شده ولی راز قضیه این بود، که کسی را می‌خواستند که بتواند آنها را از آتش عبور دهد. کسی که سازش ناپذیر باشد. امام خمینی این خصلت را داشت. بنابراین امام خمینی به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل شد. اگر امام خمینی قبلا می‌توانست این کار را کند، ۱۵ خرداد ۴۲ این کار را کرده بود. این کار وقتی صورت می‌گیرد که توده مردم در ساختاری که مشروعیت زدایی شده است، آماده یک انقلاب می‌شوند.

     جنبش چریکی مثل برف آب شد

    جنبش چریکی که یک جنبش بسیار قدیسی بود، بسیار محترم بود، بهترین جوان‌های مملکت را به دامن خودش گرفته بود و از انقلاب‌های آمریکای لاتین کدبرداری کرده بود و فکر می‌کرد اگر یک چریک به خیابان بیاید و اسلحه دست بگیرد، می‌تواند توده‌های مردم را آزاد کند. متاسفانه جنبش چریکی مثل برف آب شد. هیچ پیامی نداشت. بهترین جوان‌های مملکت به آنجا رسیدند که الان ۴۰ سال بعد از انقلاب، وقتی جنبش چریکی را نقد می‌کنید، یک جنبش رادیکالیسم، رمانتیسیزم حاکم بر جنبش چریکی مورد نقادی قرار می‌دهیم و می‌گوییم آنها نتوانستند با توده‌های مردم رابطه برقرار کنند. اصلا ادبیات آنها، ادبیات توده‌های مردم نبود، اما یک که ساده حرف می‌زد، از فولکلور مردم، از فرهنگ مردم، از شیعه، از معیارها و مفاهیم آنها حرف می‌زد، او به راحتی می‌توانست نوار و اعلامیه با مردم رابطه برقرار کند.

     می‌گفتند انقلاب کامل، یک انقلاب ضد امپریالیستی است. انقلابی است که ساختار سرمایه داری را بهم بریزد. ایران را از مدار جاذبه غرب خارج کند. این انقلاب کامل است. این که شاه برود و بتوانیم دولت موقت تشکیل دهیم، قانون اساسی تشکیل دهیم و یک دموکراسی قابل قبول جمهوری اسلامی تشکیل دهیم، این یک انقلاب ناقص است. این که تصور شود که انقلاب ۲۲ بهمن، بعد قابل تکامل است، ما باید انقلاب در انقلاب کنیم و بعد از این فرصت بنیادگراهایی استفاده کردند که بعد از آن گفتند اندیشه‌های لیبرالیستی، دموکرات‌ها و گروه‌های مختلف باید از انقلاب حذف شوند. کم کم آقای طالقانی، آیت الله منتظری، آقای خاتمی، هاشمی رفسنجانی، . این دایره آنقدر تنگ شود، به اسم این که چون ما انقلابی‌تر هستیم و چون ما دنبال یک انقلاب کامل هستیم و در آن انقلاب کامل، یک شیعه ناب دوآتشه متولد می‌شود که می‌تواند ایران را امپراتوری شیعه کند و جهان تشیع را در مقابل جهان تسنن دارای قدرت کند. اصلا این هدف انقلاب نبوده است. این برداشتی است که بعدا روی انقلاب اضافه می‌شود. اینها دیدگاه‌هایی است که بعدا به خورد انقلاب داده می‌شود. اینها نوعی عبور و انحراف از انقلاب است. انقلاب، همان چیزی بود که روز ۲۲ بهمن متولد شد. اگر فکر کنیم آن انقلاب، دارای تئوری بود و هدف آن تئوری این بود که دست به تسویه‌ای بزند، گزینش‌ها، محدود کردن‌ها، رد صلاحیت‌ها، همه اینها کم کم به هسته سختی برسد، به نظر من این تفکر غلطی است و ما را به انحراف می‌کشاند. راز قضیه هم همین بود.

     امام خمینی رهبری بود که حرف‌های خود را زده بود، دلش می‌خواست حکومتی برقرار کند، یک جمهوری مثل بقیه جمهوری‌ها. نمی‌شود بگوییم امام خمینی دارای یک مکتب ایدئولوژیک چارچوب‌داری بود که آخر انقلاب را هم خوانده بود. نه، انقلاب همان چیزی بود که در دولت موقت به‌وجود آمد. یادم است وقتی امام جمعه تهران که رابطه نزدیکی با امام داشت، برداشت خودش را راجع به ولایت فقیه گفت، امام خمینی جواب خیلی محکمی به او داد. وقتی کسی که نماز جمعه می‌خواند، رهبر انقلاب به او می‌گوید تو درکی از ولایت فقیه نداری، معلوم است که بحث ولایت فقیه و مکتب انقلابی که مورد نظر است، هیچ جا مکتوب نشده است. هیچ جا به عنوان یک ایده‌آل نبوده که همه بخوانند. درست است، امام خمینی نظری راجع به ولایت فقیه داشتند. ولی اگر اول انقلاب، حزب جمهوری اسلامی شکل نگرفته بود، من مطمئن هستم که مجلس خبرگان شکل نمی‌گرفت، مجلس موسسان شکل می‌گرفت.

     الان برای آینده باید چه‌کار کنیم؟ شما هم تبیین خوبی از انقلاب کردید، هم از آن چه بعد از انقلاب افتاده است. بعد از ۴۰ سال ما باید چه‌کار کنیم؟

    ما باید ببینیم دچار چه مشکلی شدیم که انقلابی که دارای اهداف عالیه بوده، محصول مشترک بوده، در آن سنی و کرد و عرب و شیعه و همه زبان‌ها و فرهنگی که در این کشور و این سرزمین زندگی می‌کنند از آن دفاع کردند، چرا الان احساس غریبی می‌کنند و فکر می‌کنند آن انقلاب صرف شیعی است که دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی است؟ چرا باید تصور کنند که آینده کشور متعلق به بنیادگرایی است که این بنیادگرایی، غرب ستیز است، در مقابل غرب می‌ایستد، در مقابل مدرنیته می‌ایستد. طبیعی است که این قابل قبول نیست. ۷-۸ میلیون ایرانی بیرون از مرزها هستند. تا گشایشی ایجاد می‌شود، مردم سرمایه‌های خود را بیرون می‌برند. این خوب نیست. اگر قرار بود اینجا بهشت بسازیم، چرا برعکس نبوده است؟ چرا ایرانیان مقیم خارج به داخل برنمی‌گردند؟ چرا بقیه کشورها علاقه‌ای ندارند که سرمایه خود را به ایران بیاورند؟ یک‌جای کار گیر کرده، یک جا دچار اشتباه شدیم.

     نمی‌گویم ما باید انقلاب کنیم. یک حادثه نادر است. ولی معتقد هستم که باید اصلاحات اساسی و ساختاری انجام دهیم. بدون اصلاحات ساختاری، هر گونه رفرم، هرگونه بزک کردن، هر گونه اصلاحات با برد کوتاه، شرایطی را ایجاد می‌کند که اصل نمایندگی برای حکومت در ذهن مردم ضعیف جلوه می‌کند. وقتی ضعیف جلوه می‌کند، مردم سخنگوی خود را در حکومت نمی‌بینند. بنابراین راه می‌افتند در خیابان تا حق خود را بگیرند. کشاورز می‌گوید پشت به دشمن رو به میهن. از کارگر می‌شود این را انتظار داشت، از طبقه متوسط می‌شود این را انتظار داشت ولی کشاورزی که دارای یک فولکلوری است، دارای فرهنگی است که آب من اگر داده شده به بغل‌دستی، او نجات پیدا کند، این را صرف خیراتم می‌کنم، او می‌گوید چرا آب من باید به روستای دیگری که بی‌آب است داده شود؟ این بحث‌هایی که مطرح می‌شود، کارگرهایی که از خصوصی‌سازی ناراحت هستند، از حقوق‌شان، مالباخته‌ها، معلمان، گروه‌های مختلف اجتماعی که اعتراض می‌کنند، به خصوص از دی ماه پارسال، تحولات اجتماعی انضمامی شده است.

     حرف اصلی مردم این است که چرا منابع ما را صرف جای دیگر می‌کنید؟ اینها نشان می‌دهد که جامعه خیلی سئوال دارد که به آن پاسخ داده نشده است و خیلی از ت‌هایی که آن بالا تصمیم گرفته می‌شود، به نمایندگی از منافع مردم نیست. حداقل این تفاهم بین مردم وجود ندارد. شاید بگویید که بسیار خب، اعتراض‌های پارسال، اعتراض‌های سال ۹۶، بخش کوچکی از جامعه را شامل می‌شد، چون خیلی از مردم تماشاچی بودند، کنارخیابان ایستادند و وارد تظاهرات نشدند. بله، ولی خیلی از مردم هم جلوی اینها را نگرفتند و می‌گفتند حق با اینهاست.

     مشروعیت حکومت باید ترمیم شود

    این نشان می‌دهد که جامعه آبستن حوادثی است. بخشی از این برمی‌گردد به این که مشروعیت حکومت باید ترمیم شود. ترمیم شدن مشروعیت حکومت این است که نهادهایی که شرایطی ایجاد می‌کنند که حکومت، سخنگوی ملت باشد، نماینده ملت باشد، ملت راضی باشند که وقتی یک موشک به سوریه زده می‌شود. مردم که می‌گویم، نه همه مردم. بخشی از مردم هم هستند که اعتقاد دارند این حکومت. بنابراین هر تصمیمی که گرفت، مطاع است. اتفاقی که می‌افتد، این اختلافات و تضاد منافع داخل جامعه باعث می‌شود هزینه حکومت‌داری بالا رود.

     جامعه فکر می‌کند اصلاح‌طلبان و اصولگراها دست‌شان در دست هم است. فکر می‌کنند این وضعیت فساد آمیز، فسادی که حاکم شده، همه مناسبات را مخدوش کرده، این محصول ی مشترک اصلاح‌طلبان و اصولگراهاست. من معتقد هستم هنوز اصلاح‌طلبان و اصولگراها و هنوز بخش مهمی از حاکمیت، قادر به بازسازی است. قادر است که شرایطی ایجاد کند که جامعه به او اعتماد کند. راه حل‌های بسیار ساده، گاهی اوقات جواب می‌دهد. کما این که ۲۰ سال پیش اصلاح‌طلبان توانستند راه حلی بدهند و در مقابل شرایط بن بستی که احساس می‌شد، بالاخره شخصی مانند آقای خاتمی آمد. بعد که دوباره شرایط دچار بن بست شد، باز دیدیم میلیون‌ها نفر پای صندوق‌های رأی آمدند و به شخصی مانند رأی دادند. بعد از ۴ سال که باز مشکلات اقتصادی بود ولی به خاطر این که برجام به نتیجه رسیده بود، مردم آمدند و به شعارهای او اعتماد کردند. در سال ۹۶ یعنی یک سال و نیم پیش، ۲۴ میلیون نفر به او رأی دادند. هنوز هم امکان بازسازی، امکان ایجاد شرایطی که مردم به بالایی‌ها اعتماد کنند فراهم است.

     آن انقلابی که ما از آن می‌آییم، به این معنا دارای انرژی‌ای است که آن انرژی آزاد شده، هنوز به این مردم امید می‌دهد که به سیستم‌های دیگر برنگردند.

     شما بر این باور هستید که یک سری چیزها خراب شده، یک سری اتفاق‌های ناگوار افتاده است. محصول توطئه هم نیست، محصول ناآگاهی است. عوارض انقلاب هم هست. سیستمی که تجربه حکومت‌داری نداشته است. اما الان نمی‌توان حق انقلاب خواهی را انکار کرد. هر کس دلش می‌خواهد انقلاب کند و اگر می‌تواند بکند. اما از آن طرف، هنوز انقلاب اسلامی سال ۵۷ که جمهوری اسلامی براساس آن شکل گرفته، آنقدر انرژی و نیرو دارد که بتواند برای آینده اگر اراده‌ای وجود داشته باشد، زندگی خوشایندی برای ایرانی‌ها ترسیم کند.

    بلوا، شورش، جنگ، کودتا، جنبش، اینها برنامه می‌خواهد. آدم باید با عده‌ای بنشیند و نقشه بکشد. انقلاب، اینها نیست. انقلاب یک تحول است. انقلاب مشروطه هنوز انرژی دارد.

     چرا صدا و سیما این قدر مشروعیت خودش را از دست داده است؟ به خاطر این که بخشی از سرمایه خودش را صرف تخریب انقلاب می‌کند. یعنی می‌خواهد خوانش و روایتی از انقلاب بدهد که خود گردانندگان صدا و سیما معتقد هستند. بعد می‌خواهد این را به جامعه بخوراند و افکار عمومی را به آن سمت اداره کند که بله، آبا و اجداد ما برای این انقلاب کردند که شما امروز اینطور چادر چاقچور بپوشید، مردان اینطور ریش داشته باشند، قیافه آنها شکل ‌نژاد باشد. ن‌شان این شکلی باشند. اعتقادات‌شان این شکلی باشد.

     در این شرایط، با این خوانشی که به صورت کلیشه‌ای و رسمی از انقلاب است، جوان‌ها می‌گویند گور بابای انقلاب. انقلاب بد است. به نئولیبرالیسم پناه می‌برند. به فلسفه‌هایی که اساسا اینها را چرخ دنده‌های سرمایه داری می‌کند. ببینید در فرانسه چه اتفاقی می‌افتد. من از اقتصاد دولتی دفاع نمی‌کنم. من از هیچ سوسیالیسم دولتی‌ای دفاع نمی‌کنم. ولی وقتی شما منابع نفتی و چاه‌های نفتی را به عنوان انفال در نظر می‌گیرید و در اختیار حکومت می‌گذارید، او هرطور می‌خواهد می‌فروشد، هرطور می‌خواهد نفت را صادر می‌کند، وارد می‌کند و از بالا، دلار را در جامعه پمپاژ می‌کند. چطور انتظار دارید که این مردم فکر کنند این حکومت نوکرشان است، این حکومت، نماینده آنهاست؟ حکومت باید از طرف مردم وکالت داشته باشد. تا مالکیت نفت به توده‌های مردم برنگردد، صاحب سهام نشوند، نفت برای آنها باشد و پول نفت را خودشان کار کنند و از آن مالیات درآورند و مالیات را به دولت بدهند و دولت، از آن مالیات، موشک بسازد. تا زمانی که این چرخه برنگردد، ما نمی‌توانیم از نیروهای نظامی‌مان سئوال کنیم. چرا باید یک نفر بتواند در ده وزارتخانه جابه‌جا شود؟

     جامعه الان ایران، بسیار ثروتمند است

    شما تحت هیچ عنوان، تحت هیچ ایدئولوژی حق ندارید به حریم شخصی افراد، حریم شخصی خانواده‌ها، گروه‌ها، احزاب، به اندیشه و فکر او نفوذ کنید و او را بازخوانی و محاکمه کنید. اینها ارزش‌هایی بود که برای آن انقلاب کرده بودیم. اینها قابل بازگشت است، قابل دفاع است. همانطور که انقلاب کبیر فرانسه با گیوتین شناخته نشد، با خشونت شناخته نشد، درست است، پادشاه را برگرداندند و اعدامش کردند. درست است، در درونش بناپارتیسم درآمد، ولی بالاخره فرانسه قوام گرفت.

     بالاخره این امنیتی که در کشور ایجاد شده است، شرایطی که بعد از انقلاب ایجاد شده است، دگرگونی اقتصادی، نوع نگرش. جامعه الان ایران، جامعه بسیار ثروتمندی است به لحاظ داشتن دانشمندان، تئوریسین‌ها، روشنفکران، ادبیات، فرهنگ، هنر، سینما، موسیقی، مشروطه و انقلاب اسلامی، اینها سرمایه‌های ماست. خیلی از کشورهای منطقه دارای این سرمایه نیستند. این سرمایه‌ها را که نمی‌توانیم در بیابان بریزیم و از صفر شروع می‌کنیم. هیچ ملتی این کار را نمی‌کند. مگر می‌شود مشروطه را دفن کرد؟ مگر می‌شود انقلاب اسلامی را دفن کرد؟ همین انقلابی که ۴۰ سالگی آن را جشن می‌گیریم، مگر می‌شود دفنش کرد؟

     الان بخشی از این مردم احساس می‌کنند دائما در یک نابرابری ساختاری حضور دارند. فقر باعث شورش نمی‌شود. اگر قرار بود بشود، بنگلادش تا الان ده‌ها بار انقلاب شده بود. حس فقر است که مردم را به شورش وامی‌دارد. بی عدالتی است که مردم را به شورش و اعتراض وامی‌دارد. بنابراین، شرایط را باید به گونه‌ای طراحی کنیم که از آن انقلابی که عدالت‌محور بود، آزادی محور بود، آزادی و عدالت توامان ایجاد شود. بدون آزادی نمی‌توان به عدالت رسید. بدون عدالت هم نمی‌شود به آزادی رسید. ولی قبول دارم که اشتباه کردیم. آن اشتباه این بود که بخش‌هایی که انقلاب را دموکراتیک می‌کرد، خوانش‌های دموکراتیک از انقلاب را به نفع عدالت محوری، کنار گذاشتیم. این اشتباه بود. این باعث بزرگ شدن دولت شد.


    برچسب ها:

    فقر،

    بی-عدالتی،

    شورش،

    سرمایه-های ایران،

    حریم شخصی افراد،

    نئولیبرالیسم،

    مشروعیت صدا و سیما،






    مسعود پزشکیان: اگر بنا بر استیضاح باشد باید همه ما استیضاح شویم

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 





    .

    مسعود پزشکیان: اگر بنا بر استیضاح باشد باید همه ما استیضاح شویم

    اصلاحات نیوز؛ مجتبی ذوالنوری نماینده نزدیک به جبهه پایداری که نشان داده علاقه وافری دارد در صدر اخبار باشد صبح دیروز در مجلس شورای اسلامی برای استیضاح رییس جمهور امضا جمع می کرد. امضاهایی که تعداد آن به ۱۰ عدد رسیده بود اما چندی بعد معلوم شد که این استیضاح راه به جایی نمی‌برد بلکه تنها به شوی ی می مانست برای آنکه به مردم اعلام کنند ما از وضعیت کنونی ناراضی هستیم و تقصیری در مشکلات بوجود آمده نداریم.

     تا انتخابات مجلس یازدهم یک سال باقی است و همین موضوع ی بودن این طرح را بیشتر می کند. بنابراین به نظر نمی رسد که هدف دلواپسان از این طرح حل مشکلات معیشتی مردم باشد و استیضاح با نگاهی به انتخابات ۹۸ و بیرون کردن حریف از زمین طراحی شده است.

     نمایندگان در راهروهای مجلس از این طرح ابراز نا رضایتی می کردند و اغلب علاقه ای به صحبت در این خصوص نداشتند چون معتقد بودند که نباید این طرح را جدی گرفت. برخی نمایندگان هم اعلام می کردند که ذوالنوری با این اقدامات می خواهد بر روی آنتن باشد. مجتبی ذوالنوری طراح استیضاح دیروز دو بار در راهروی مجلس حاضر شد اما به سوالات خبرنگاران پاسخی نداد.

     در همین خصوص مسعود پزشکیان نماینده تبریز و نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با  اعتمادآنلاین گفت: اگر بنا باشد استیضاح کنیم باید همه ما استیضاح شویم. در این مملکت همه ما به نسبت هایی در مشکلات سهیم و مقصر بودیم و هر کسی که بیشتر در تشدید اختلافات اقدام کرده سهم بیشتری در این مشکلات دارد.

     او ادامه داد: وحدت، انسجام و همدلی می تواند از مملکت ما محافظت کند. هر تفکر و اندیشه ای که این تفکر و انسجام را بر هم بزند به هر اسمی که باشد آّب به آسیاب دشمن می ریزد. معمولا زمانیکه آدم کاری می کند لباس زیبایی بر تن حرفش می کند و سپس از آن دفاع می کند. هیچ خلافکاری، خلاف را بر اساس اینکه اشتباه است انجام نمی دهد بلکه ابتدا یک توجیه منطقی برای آن درست می کند و سپس خلاف را انجام می دهد و ما هم به همین شکل هستیم.

    نایب رئیس مجلس تاکید کرد: نباید کاری کنیم که در این وضعیت اوضاع و اختلافاتمان بیشتر از این شود.

     پزشکیان از هدف دنبال کنندگان استیضاح رییس جمهور اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: استیضاح آقای هر هدفی که داشته باشد به نفع انقلاب نیست. مشکلاتی هم که در حال حاضر در کشور شاهد آن هستیم تقصیر دولت به تنهایی نیست. مگر ما در مجلس یا جاهای دیگر چه کاری انجام دادیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم

     او ادامه داد: اگر ما با هم همدل شویم و برای یک هدف روشن راه حل روشنی ارائه بدهیم و از آن پشتیبانی کنیم، مشکل حل می شود. گیردادن ساده ترین کاری است که می توان انجام داد.


      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی





    ایلنا: یک محقق علوم رفتاری گفت: پرخاشگری و مشاهده پرخاشگری از عوامل ایجاد ناکامی، یاس، ناامیدی و افزایش خشونت در سطح اجتماع است.

    مصطفی فروتن در گفت‌وگو با ایلنا درباره علل و ریشه‌های بروز خشونت در جامعه گفت: زمانی که می‌خواهیم به انواع خشونت به ویژه خشونت اجتماعی بپردازیم؛ دو دسته از عوامل مورد توجه قرار می‌گیرند یک دسته عوامل فردی و دسته دیگر عوامل اجتماعی است که در حوزه عوامل فردی نحوه فرزندپروری و سبک زندگی را مدنظر است.

    فروتن با بیان اینکه ورود به عصر صنعتی با تغییراتی در بافت و بدنه اجتماع همراه است، افزود: تنیدگی‌هایی که در سطح اجتماع ایجاد می‌شود؛ معمولاً حاکی از آن است که هریک از ما دارای زندگی متفاوت‌تری نسبت به گذشته هستیم.

    افزایش مهاجرت از عوامل بروز خشونت در جامعه

    این روانشناس در توضیح این مطلب افزود: امروزه بر میزان جمعیت افزوده شده، چنانکه در فضایی که قبلاً تنها 5 نفر زندگی می‌کردند, امروزه 50 نفر زندگی می کنند و این افزایش جمعیت یکی از دستاوردهای زندگی جمعی است. همچنین توده شدن منابع در یک شهر یا استان یا در جایی که شرایط کار یا روابط اجتماعی راحت‌تر قابل اجرا باشند، مهاجرت را به دنبال دارد.

    وی خاطرنشان کرد: بعد از اتفاق افتادن مهاجرت شاهد تداخل فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها خواهیم بود و زمانی که افرادی از گروه‌های مختلف با رویکردهای روانی – اجتماعی متفاوت در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، معمولاً نمی‌توانند؛ حرف یکدیگر را به خوبی بفهمند و به همین دلیل ممکن است؛ نتوانند مسائل را حل کنند و در نتیجه به مشکل برمی خورند.

    بروز رفتارهای پرخاشگرانه‌ای بر اثر سوءمصرف مواد مخدر

    فروتن با بیان اینکه سوءمصرف مواد مخدر و محرک از دیگر عوامل ایجاد خشونت در جامعه است، گفت: در گذشته صرفاً مواد مخدر وجود داشت و معتاد به فردی خمیده و ژولیده گفته می‌شد، اما این روزها با ورود مواد محرک صنعتی شاهد آن هستیم، افرادی که دارای سوءمصرف این مواد هستند؛ رفتارهای پرخاشگرانه‌ای بروز می‌دهند که این مسئله تاثیر بسزایی در افزایش خشونت در جامعه دارد.

    ناامیدی‌ و خشونت در پی تبعیض و ناعدالتی

    این محقق علوم رفتاری با اشاره به اینکه ناامیدی‌های اجتماعی از دیگر عوامل اجتماعی بروز خشونت در جامعه است، عنوان کرد: این مقوله را می‌توان در موقعیت‌های فردی و اجتماعی تعبیر کرد؛ به عبارت دیگر وقتی فرد در اجتماع به تبعیض‌ها توجه می‌کند، ناخودآگاه حس بی‌عدالتی مزمن در وجودش ریشه می‌دواند که این مسئله وی را به سمتی می‌برد که فکر می‌کند، فردای من نیز چنین است و هرچه تلاش کنم به جایی نمی‌رسم. مصداق این قضیه آن است که در بحران‌های اجتماعی یا جشن‌های ملی برخی از افراد از چنین فضاهایی سوءاستفاده کرده تا بتوانند فشار روانی خود را تخلیه کنند که این مسئله نیز بر خشونت‌ها تاثیرگذار است.

    بروز التهاب و اضطراب در افراد بر اثر کاهش منابع

    وی ادامه داد: از طرف دیگر محدودیت منابع که به دنبال افزایش جمعیت رخ می‌دهد، انسان را به یاد بازی موزیک و صندلی می‌اندازد که در این بازی 5 نفر با 4 صندلی وجود دارند که با پایان یافتن موزیک نواخته شده در طول بازی هریک از افراد باید بر صندلی بنشینند و در پایان یک نفر بدون صندلی باقی خواهد ماند. التهاب و اضطراب موجود در بازیکنان شما را متوجه می‌کند که محدودیت منابع چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت.

    فروتن با تاکید بر اینکه امروزه با توجه به محدودیت منابع، بازی موزیک و صندلی در جامعه ایجاد شده است اظهار کرد: غرب گرایی نیز از مهم‌ترین عواملی است که ترکیب جمعیت یا teamwork را از بین می‌برد و اگر نخواهیم در این موارد مداخله کنیم، غربگرایی ما را به جایی می‌کشاند که هرکس فکر می‌کند تنها خودش مهم است و سایرین را تحت نگاهی اجتماعی نمی‌بیند.

    وی اضافه کرد: افراد فردگرا نمی‌توانند؛ زندگی شهروندی و زندگی در عصر صنعتی را تحمل کنند و در نتیجه نمی‌توانند مسئولیت‌های خود را بپذیرند که این موضوع باعث مداخله‌های هیجانی و ایجاد خشونت در جامعه می‌شود.

    عامل اصلی خشونت در جوامع، تحقیر و ناکامی است

    این روانشناس با بیان اینکه بسیاری فقر و عوامل اقتصادی را زمینه‌ساز خشونت می‌دانند، تصریح کرد: چنین موضوعی حقیقت ندارد و اگر قرار باشد؛ فقر را به عنوان عاملی برای تولید خشونت بدانیم وماً باید خشونت در کشورهای خیلی فقیر بسیار بالا باشد، در حالی که کشوری مثل هندوستان که جمعیت زیاد و فقر زیادی دارد شاخص خشونت آن به اندازه سایر کشورها بالا نیست.

    فروتن تاکید کرد: عامل اصلی خشونت در جوامع معمولاً تحقیر و ناکامی است و زمانی که هر یک از ما احساس می‌کنیم به آنچه که باید نمی‌رسیم؛ خشونت رخ می‌دهد و معمولاً زمانی رفتار خشونت بار انجام می‌دهیم که احساس ناکامی می‌کنیم. خشونت محصول ناکامی است و در زوایای مختلف اتفاق می‌افتد.

    وی با تاکید براینکه به لحاظ تیپ‌شناسی شخصیتی و رفتار اجتماعی چهار سبک شخصیتی داریم، عنوان کرد: یک تیپ مربوط به شخص پرخاشگر مستقیم است. چنین فردی اگر احساس کند؛ حقی از وی ضایع یا ناکام شده است، فریاد می‌کشد و مبارزه و مجادله می‌کند. دسته دیگری از افراد به صورت منفعل عمل می‌کنند؛ یعنی فکر می‌کنند که کاری از دستشان بر نمی‌آید و تصمیم موقعیت شده و ظلم‌پذیر می‌شوند.

    کم‌کاری و تخریب منابع؛ خشونت پنهان

    فروتن اضافه کرد: گروه‌ دیگری از تیپ‌های شخصیتی پرخاشگر منفعل هستند، یعنی افرادی که نمی‌توانند از موقعیت خود دفاع کنند و به صورت غیرمستقیم خود را خالی می‌کنند؛ مانند کارمندی که در اداره خود از نظام نابرابر حقوقی رنج می‌برد و با کم‌کاری، تمرد، تخریب منابع و. خشونت پنهان خود را نشان می‌دهد، اما تنها یک دسته از افراد هستند به صورت جرات‌مندانه و علمی با قضایا مواجه می‌شوند که متاسفانه تعدادشان بسیار کم است.

    آلودگی‌های زیست‌محیطی از عوامل بروز خشونت

    این محقق علوم رفتاری در ادامه برنقش آلودگی‌های محیط در ترویج خشونت اشاره و اظهار کرد: با افزایش جمعیت و کاهش منابع، خشونت اتفاق می‌افتد. همچنین آلودگی‌های صوتی، زیست‌محیطی و آلودگی در هر زمینه‌ای می‌تواند؛ عاملی برای تحریک باشد، یعنی آلودگی‌ها عاملی تحریک‌کننده و نه تعیین‌کننده در ایجاد خشونت هستند.

    وی با بیان اینکه عامل خشونت افراد هستند و این پدیده در فرد متبلور می‌شود، گفت: بحثی در خصوص خشونت وجود دارد که براساس آن هیچ کس نمی‌تواند، دیگری را وادار به خشونت کند تا زمانی که خود فرد نخواهد؛ خشونت رخ نمی دهد، یعنی مادامی که من نخواهم هیچ کس نمی‌تواند من را به بروز رفتارهای پرخاشگرانه وادار کند.

    ایجاد باورهای خشونت‌محور ناشی از فرزندپروری غلط

    فروتن با تاکید بر نقش عوامل غربی در بروز خشونت خاطرنشان کرد:‌ افراد مهارت‌های ارتباط موثر را بلد نیستند و اصلاً این موضوع را نیاموخته‌اند. از همین رو  برای آموزش این مهارت‌ها خانواده نقش بسزایی دارد و از طرفی فرزندپروری غلط و تعامل نامناسب اعضای خانواده با یکدیگر می‌تواند؛ سبب ترویج باورهای غلط در افراد شود.

    وی اضافه کرد: ایجاد باورهای خشونت‌محور در افراد باعث می‌شود که به عنوان مثال فرد فکر کند که حق گرفتنی است و هیچ کس حق او را نمی‌دهد یا مثلاً خشم، خشم می‌آورد و. چنین باورهای غلطی را ما به صورت مستقیم و غیرمستقیم به دیگران آموزش می‌دهیم که ماحصل آن ایجاد خشونت است.

    وی عنوان کرد:‌ برای رفع خشونت در جامعه باید مهندسی مع ایجاد آن را در نظر گرفت و همانطور که در ایجاد خشونت عوامل فردی و عوامل اجتماعی نقش دارند، در خصوص راهکارها نیز باید به این مسئله توجه کرد.

    وم گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده

    این محقق علوم رفتاری در ادامه افزود: یک راهکار وجود نگاه حاکمیتی به این معضل است که تگذاران باید پاسخگوی آن بوده و با اقداماتی نظیر گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده در این خصوص گام برداشته و در قالب برنامه‌های گروهی و اجتماعی چنین برنامه‌هایی از طرف ساختار تگذاری تعریف شود.

    خانواده‌ها به نقش کلیدی خانواده‌ توجه نمی‌کنند

    فروتن با بیان اینکه در خصوص حوزه فردی آنچه باید انجام شود؛ این است که خانواده‌ها بیاموزند و بیاموزانند، گفت: متاسفانه برخی از خانواده‌ها به نقش کلیدی خانواده‌ توجه نمی‌کنند و فکر می‌کنند تمام مسئولیت متوجه دیگران بوده و تنها مسئولیت خود را زایش و تولید مثل می‌دانند که چنین تفکری اشتباه است.

    فروتن با اظهار تاسف از اینکه برخی خانواده‌ها فکر می‌کنند با شیوه آموزشی پرخاشگرانه یا شیوه آموزشی استبدادی می‌توانند فرزندان خود را از خطر و بلایا حفظ کنند، گفت: این اشتباهی بزرگ است که در خانواده‌ها اتفاق می‌افتد و ما آموزش مهارت‌های درست در خانواده‌ها را به عنوان هسته مرکزی جامعه ضروری می‌دانیم و درخواست ما از خانواده ها این است که شیوه‌های درست را آموخته و به فرزندان خود بیاموزانند.

    فروتن در خصوص اینکه چه اقداماتی برای کاهش خشونت در جامعه انجام شده است، گفت: تگذاران در حال برنامه‌سازی دراین حوزه هستند و تولید برنامه‌های رسانه‌ای، برگزاری دوره‌های آموزش سازمانی و کلاس‌های آموزش شهروندی نمونه‌ای از این ت‌ها است.

    وی ادامه داد: امروز شهرداری تهران نیز در این حوزه ورود پیدا کرده است و در حال انجام کارهای فنی از جمله برگزاری کلاس‌های رایگان در این حوزه برای خانواده‌ها است. در مجموع دولت اقداماتی را در این راستا انجام داده و بی‌انصافی است اگر فکر کنیم؛ دولتمردان ما توجه یا تمایلی برای حل این معضل ندارند.

    اقدامات کلیشه‌ای از سوی تگذاران برای کنترل خشونت

    این روانشناس با بیان اینکه موازی‌کاری در این حوزه ایجاد مشکل کرده است، تاکید کرد: رفتارهای کلیشه‌ای باعث می‌شود که برخی اقدامات انجام شده به نتیجه نرسند و اگرچه برگزاری کلاس و مهارت‌ها اقدامی بسیار مثبت است، اما عدم برنامه‌سازی‌های مناسب از سوی تگذاران می‌تواند کار را به جایی برساند که تاثیر همه آموزش‌ها از بین برود.

    فروتن تصریح کرد: عدم ورود جدی و قاطع به نظام نابرابری‌های اجتماعی از جمله مواردی است که می‌تواند نقش آموزش را کمرنگ کند؛ به بیان دیگر زمانی که به صورت شفاف ساختار تگذار اعلام کند که با هرگونه تبعیض مقابله می‌کند و واقعاً هم این کار را انجام دهد، می‌تواند در ایجاد انگیزه و امید به آینده در افراد تاثیرگذار باشد.

    فروتن اظهار امیدواری کرد که خانواده‌ها و تگذاران در اقدامی همسو برای رفع معضل اجتماعی اقدام کنند زیرا پرخاشگری و مشاهده پرخاشگری از عوامل ایجاد ناکامی، یاس و ناامیدی و حتی افزایش خشونت در سطح اجتماع است.

    اقدامات باید منسجم‌ و کاربردی‌ باشد

    وی خاطرنشان کرد: برای حل این مسائل، تگذاری لازم بوده و ضروری است؛ اقدامات در حال انجام را به صورت منسجم‌تر و کاربردی‌تر به لایه‌های مختلف جامعه تزریق کنند.

    این روانشناس با تاکید بر نقش آموزش در کاهش رفتارهای خشونت‌بار گفت: تا زمانی که آموزش صرفاً در حد کلان باشد، فایده‌ای نخواهد داشت و علی‌رغم وجود آموزش همچنان رفتارهای پرخاشگرانه را بروز می‌دهند. لذا ضروری است؛ این مسئله در تمام ابعاد مورد توجه قرار گیرند. گاهی فراموش می‌کنیم که روابط ما برگرفته از مهارت‌های کلامی و غیرکلامی است. گاهی ممکن است در کلام خشونت نداشته باشیم، اما در عمل خشونت نشان دهیم، بنابراین باید میان گفته‌ها و اعمال ما تناسب وجود داشته باشد.




    برچسب ها:

    پرخاشگری،

    ناکامی،

    ناامیدی،

    افزایش خشونت،

    افزایش مهاجرت،

    تداخل فرهنگ‌ها،

    تحقیر و ناکامی،


     

     

     اینا هَمَش بخاطر انتخاباته . 

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     
     

    رفتار اخیر تندرو‌ها به خاطر انتخابات است    گروه ی_ رسانه ها: حجت الاسلام محسن غرویان در رومه اعتماد نوشت :بعد از تجمعی که چندی پیش در مدرسه فیضیه صورت گرفت و عده‌ای پلاکاردهایی را در مخالفت با دولت به دست گرفتند اخیرا نیز تجمعی صورت گرفت که در جریان آن بیانیه‌ای مغرضانه در میان تجمع‌کنندگان توزیع شد.اولین نکته‌ای که لازم است در این راستا به آن اشاره کنم این است که اگر قرار باشد، بیانیه‌ای به حوزه علمیه نسبت داده شود باید یک تاییدیه‌ای از طرف مراجع یا شورای عالی حوزه یا مدیریت حوزه در مورد آن صورت گرفته باشد وگرنه هر اتفاقی که در قم می‌افتد را نمی‌توان به حساب مراجع و حوزه علمیه قم گذاشت.نکته دیگر این است که اتفاقات این‌چنینی را از آن جهت نمی‌توان متوجه حوزه علمیه قم دانست که مراجع نیز با این رفتارها مخالف هستند و این مخالفت‌ها را هم در جریان تجمع قبلی در مدرسه فیضیه شاهد بودیم و هم در جریان تجمع اخیر، دیدیم که مراجع تقلید مانند آیت‌الله مکارم‌شیرازی این رفتارها را تقبیح کردند.
    بنابراین باید گفت این رفتارها نه از سوی حوزه علمیه قم که از سوی عده قلیلی صورت می‌گیرد تا به نام حوزه علمیه قم تمام شود و مردم این مواضع را مواضع حوزه علمیه بدانند درحالی که به هیچ عنوان این اقدامات مورد تایید مراجع و علمای قم نیست. نکته دیگر پاسخ به این سوال است که هدف این افراد از چنین رفتارهایی چیست؟ در این رابطه باید گفت ما در آستانه انتخابات مجلس قرار داریم و گروه‌های ی در تکاپوی آن هستند تا بتوانند کاندیداهای خود را در انتخابات آینده به مجلس بفرستند. بنابراین رفتارهایی که امروز شاهد آن هستیم، شروع تحرکات انتخاباتی است. از آنجا که قم پایگاه مرجعیت و دیانت است و علما حضور پررنگی در این استان دارندبرخی گروه‌ها تلاش می‌کنند، رفتارهای خود را به نام حوزه علمیه قم در نظر افکار عمومی و مردم جلوه دهند. درحالی که موضع حوزه علمیه آن‌ چیزی نیست که در این تجمعات بیان می‌شود. ناگفته نماند این تجمع اخیر هم برای حمایت از بیانیه رهبری بوده است و کسانی هم که شرکت کردند با این هدف در این تجمع حاضر شدند اما متاسفانه عده‌ای اقلیت از این موقعیت‌ها برای اغراض ی خود استفاده می‌کنند.
    البته‌ از این نکته هم نباید غافل ماند که اکثریت اعضای حوزه علمیه قم از اساتید گرفته تا طلاب همه آگاه و به ویژه در زمینه مسائل کلان کشور و مسائل ی گوش به زنگ مراجع هستند و آنها نیز همواره در حمایت از دولت و حفظ وحدت و آرامش صحبت کرده‌اند. با همه این تفاسیر این سوال مطرح می‌شود که راهکار مقابله با این رفتارها چیست؟پاسخ این سوال را باید در شورای امنیت ملی، قوه‌ قضاییه، وزارت اطلاعات و.جست‌وجو کرد. به عبارت دیگر حوزه علمیه همانطور که از نامش مشخص است، حوزه علمیه است و نه امنیه لذا اگر قرار باشدبرخوردی صورت بگیرد یا مقابله‌ای شود باید این مقابله از طریق نهادهایی که برقراری امنیت بر عهده آنهاست، پیگیری شود. مسلما حوزه علمیه تنها می‌تواند در اعلام مواضع و دیدگاه موثر واقع شود و از آنجا که ابزار اجرایی ندارد لذا تنها می‌تواند در زمینه درس و بحث وارد عمل شوند بنابراین اندیشیدن به امنیت کشور و تامین آن وظیفه شورای امنیت ملی، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و. است.

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی



    فامیل خدا

    شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالی‌که پاهای ‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.

    در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.

    خانم گفت: آهای، آقا پسر!»

    پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد. پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: شما خدا هستید؟»

    خانم گفت: نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!» پسر گفت: آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!»




    علت چاقی ناگهانی چیست؟



    علت چاقی ناگهانی چیست؟

    اگر قبلا فرد لاغری بوده اید و در عرض چند ماه گذشته کاری انجام نداده اید و وزن اضافه کرده اید حتما متعجب هستید و از خود می‌پرسید چرا چنین اتفاقی روی داده است! شما غذا‌های سالمی می‌خورید، به کلاس‌های ورزشی می‌روید، آب زیادی می‌نوشید، اما باز هم چاق می‌شوید و دلیلی برای آن ندارید. با اینکه ورزش کردن و خوردن غذا‌های سالم می‌تواند برای کاهش چربی‌های شکمی مفید باشد، اما موارد دیگری نیز وجود دارد که باعث افزایش اندازه دور کمرتان می‌شود. بیشتر این موارد خارج از کنترل شما هستند، اما زیاد نگران نباشید.
    در این مقاله قصد داریم ۱۰ مورد از دلایلی که باعث افزایش وزن ناگهانی می‌شود را با هم مرور کنیم. پس همراه ما باشید.

    غده تیروئید شما به درستی کار نمی‌کند:
    همانطور که می‌دانید تیروئید غده پروانه‌ای شکلی در گردن است که بالای سیب آدم قرار دارد و طیف وسیعی از عملکرد‌های بدن همچون متابولیسم را تنظیم می‌کند. اما برخی از اوقات به دلایل گوناگون، غده تیروئید ممکن است فعالیت کافی نداشته باشد.
    در چنین شرایطی که به آن کم کاری تیروئید می‌گویند، وزن افزایش پیدا می‌کند. بدترین بخش ماجرا این است که چنین شرایطی اغلب به آهستگی توسعه پیدا می‌کند و به همین خاطر بیشتر افراد متوجه نشانه‌های بیماری نمی‌شوند.
    اگر مشکلات تیروئیدی مقصر اصلی افزایش وزن شما باشد، ورزش کردن یا داشتن رژیم غذایی مناسب نمی‌تواند کمکی به کاهش وزن شما بکند.
    اینکار را بکنید: در این شرایط بهتر است از یک پزشک متخصص کمک بگیرید. اگر به طور ناگهانی وزن اضافه کردید و دلیلی برای آن نداشتید بهتر است عملکرد غده تیروئید خود را مورد بررسی قرار دهید. استفاده از دارو می‌تواند شرایط موجود را بهبود ببخشد.

    غذا‌های سالم را بیش از اندازه مصرف می‌کنید:
    زمانی که می‌خواهید وزن کم کنید اندازه غذا‌های سالمی که مصرف می‌کنید نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار خواهد بود. دلیل این امر بسیار ساده است. بیشتر غذا‌های مقوی همچون آووکادو، جوی دوسر، کینوا، شکلات تلخ، آجیل‌ها و کره آجیل‌ها زمانی که بیش از حد مصرف می‌شوند می‌توانند به افزایش وزن منجر شوند.
    اینکار را بکنید: زمانی که مواد غذایی سالم همچون میوه و سبزیجات را می‌خورید در مصرف ان‌ها زیاده روی نکنید. دفعه بعد، زمانی که خواستید وعده غذایی خود را آماده کنید به خاطر داشته باشید که باید اندازه وعده غذایی را کنترل کنید. اندازه کره آجیل یا پنیر‌ها نباید بزرگتر از توپ پینگ پونگ باشد. اندازه صحیح برنج و پاستا یک مشت است. گوشت بدون چربی باید اندازه یک کارت بازی کوچک باشد. تبعیت از قوانین پیشنهادی می‌تواند در کاهش وزن مفید باشد.

    آب کافی در بدن خود ندارید:
    مطالعات انجام شده نشان می‌دهد نوشیدن دو فنجان آب قبل از هر وعده غذایی می‌تواند سرعت افزایش وزن را به طور قابل توجهی کاهش دهد. به همین خاطر ننوشیدن آب کافی می‌تواند اثر معی بر روی وزن داشته باشد. آب می‌تواند در حفظ دمای بدن مفید باشد و قادر است شما را سیر نگه دارد.
    ننوشیدن آب کافی می‌تواند به افزایش خوردن منجر شود و در نهایت کالری‌های ورودی به بدن را بیشتر نماید. زمانی که بدن شما آب کافی ندارد، نمی‌تواند وظایف خود را به درستی انجام دهد.
    اینکار را بکنید: تا جایی که می‌توانید در طول روز آب کافی مصرف نمایید.

    شما افسرده هستید:
    اگر افسرده هستید و برای درمان آن دارو مصرف می‌کنید ممکن است دچار افزایش وزن شوید. بیش از ۲۵ درصد افرادی که دارو‌های ضد افسردگی خاصی را مصرف می‌کنند افزایش وزن را در این دوره تجربه خواهند کرد.
    برخی از دارو‌ها ممکن است هوس افراد برای خوردن مواد شیرین به خصوص کربوهیدرات‌ها را افزایش دهند. برخی از دارو‌ها نیز اشتهای افراد را بیشتر می‌کنند. دارو ممکن است اثر منفی بر روی متابولیسم فرد داشته باشد.
    از آنجایی که افسردگی به همراه عدم تمایل به مصرف غذا‌ها دیده می‌شود، دارو‌های افسردگی به فرد کمک می‌کند اشتهای خود را بازیابد. در این شرایط، بیمار غذای بیشتری مصرف می‌کند و چاق می‌شود
    اینکار را بکنید: تغییر دارو تحت نظر پزشک می‌تواند گزینه خوبی برای پیشگیری از افزایش وزن باشد. با اینحال چنین موضوعی باید توسط پزشک متخصص انجام شود و شما نمی‌توانید خودسرانه مصرف داروهایتان را قطع کنید.

    از وزن کردن خودداری می‌کنید:
    زمانی که در مورد افزایش وزن صحبت می‌کنیم، نادیده گرفتن می‌تواند دلیل اصلی افزایش اندازه دور کمرتان باشد. زمانی که از وزن کردن خود خودداری می‌کنید و نمی‌خواهید وزن اصلی خود را بدانید، واقعا دچار مشکل خواهید شد.
    این موضوع در فصل‌های زمستان واقعیت دارد، زیرا بیشتر افراد در هوای سرد زمستان در خانه می‌مانند و به خوردن مواد غذایی مختلف روی می‌آورند و چاق می‌شوند.
    اینکار را بکنید: اگر قصد دارید وزن اضافی خود را کم کنید بهتر است فعالیت‌های روزمره را بیشتر نمایید و حداقل هفته‌ای یکبار خود را وزن کنید. پیشرفت خود در این مسیر را پیگیری نمایید. پیشنهاد می‌شود خود را روز‌های دوشنبه، چهارشنبه و جمعه وزن کنید.

    شما غرق در تفکرات ورزشی هستید:
    شکی نیست که انجام تمرینات ورزشی یکی از فاکتور‌های مهم برای کاهش وزن است، اما فکر کردن بیش از حد در مورد جلسات بعدی ورزش می‌تواند فرایند کاهش وزن را دشوار سازد.
    تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد زمانی که در فکر کلاس‌های ورزشی دلخواه خود هستید، بیشتر از قبل کالری وارد بدن می‌کنید. زیرا فکر می‌کنید در جلسات ورزشی کالری وارد شده را مصرف خواهید کرد. معمولا بیشتر افراد به چنین هدفی دست پیدا نمی‌کنند و در نهایت چاق می‌شوند.
    اینکار را انجام دهید: بنشینید و فراموش کنید که قرار است ورزش کنید. در آغاز هر ماه، تمرینات ورزشی ماه بعدی خود را به کمک یک اپلیکیشن برنامه ریزی کنید. اینکار به شما کمک می‌کند در مورد جلسات بعدی ورزش خود فکر نکنید و کالری اضافی وارد بدن ننمایید. برای اینکه بتوانید به اهداف کاهش وزن خود برسید، از مصرف مواد غذایی زیاد قبل از ورزش خودداری کنید.

    هزینه‌های مصرفی خود را بررسی نمی‌کنید:
    زمانی که به خرید می‌روید ممکن است حساب خود را بررسی نکنید و هر چیزی که دوست دارید را خریداری نمایید. یکی از مطالعات انجام شده نشان می‌دهد ن بیشتر از مردان علاقه به خرید مواد غذایی دارند و زمانی که در حال خرید هستند بدون توجه به مقدار پول باقی مانده در حساب خود به طرف ایتم‌ها و موارد دلخواه خود می‌روند.
    اینکار را بکنید: دفعه بعد زمانی که خواستید به خرید بروید، پول کمتری همراه خود ببرید یا اینکه قبل از خرید حساب خود را بررسی کنید. اینکار باعث می‌شود مواد غذایی کمتری خریداری نمایید.

    دیر می‌خوابید:
    اگر شب دیر وقت بخوابید تمامی تلاش‌هایی که برای کاهش وزن خود انجام می‌دهید نابود خواهد شد. مطالعات متعدد نشان می‌دهد که خواب اندک می‌تواند سطح BMI و دور کمر را افزایش دهد. حتما از خود می‌پرسید دلیل این امر چیست؟ کمبود خواب منجر به افزایش سطح هورمون گرسنگی به نام گرلین می‌شود و سطح هورمون سیری به نام لپتین را کاهش می‌دهد.
    تحقیقات نشان می‌دهد زمانی که فرد کمبود خواب دارد، مغز او به سمت غذا‌های پر کالری و تنقلات روی می‌آورد و توانایی کمتری در کنترل وعده غذایی خواهد داشت.
    اینکار را بکنید: بعد از یک یا دو هفته استراحت و خواب کافی می‌تواند جلوی اشتهای خود را بگیرید و وزن کم کنید.

    آیتم‌هایی را در منو سفارش می‌دهید که به نظر سالم هستند:
    این موضوع به نظر عجیب و غریب می‌رسد، اما درست است. زمانی که فکر می‌کنید بهترین وعده غذایی را برای خود انتخاب کرده اید، ممکن است مغز گرلین بیشتری ترشح کند و در نهایت اشتهایتان را بیشتر کند. برای اینکه بتوانید گرسنگی خود را تحت کنترل نگه دارید به دنبال غذا‌هایی در رستوران باشید که کالری اندکی دارند.
    اینکار را بکنید: غذا‌هایی را انتخاب کنید که زیر ۵۰۰ کالری دارند.

    شغل استرس زایی دارید:
    ممکن است شغل سخت و دشواری که دارید باعث افزایش وزنتان شده باشد. هورمون کورتیزول زمانی آزاد می‌شود که بدن تحت استرس است و همین امر موجب می‌شود تری گلیسیرید دد بدن ذخیره شود.

    افزایش سطح کورتیزول در بدن می‌تواند به افزایش قند خون منجر شود و اثر انسولین را کمتر نماید. همین امر به حس مداوم گرسنگی می‌انجامد و می‌تواند شما را به خوردن مواد غذایی بیشتر سوق دهد.

    اینکار را انجام دهید: با مدیر خود صحبت کنید. شما می‌توانید زودتر به سر کار بروید و کار‌های خود را سر موقع انجام دهید. اینکار به شما کمک می‌کند بحث و جدلی با مدیرتان نداشته باشید.

    برچسب ها:

    علت چاقی ناگهانی،




    بـــاج گـیـــری .  


     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 


    خبرآنلاین ، حاج‌محمودعطار:
    https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRWx-MlkR5ZG9Wy377q0nScFs-oCN_iRGBLyU2_eKsgFTgd1ErN
    Related image
    Related image

    https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRRhXmKdCBTW_mBLIf0mrLBlXp4UO5Os1G_5fFhsT7b_n72scC8Iw

    عموما وقتی دست کسی آتو، سوتی و یا رازی داشته باشیم که به اهلش نگفته باشیم، و یا کاری ناشایست را نتوانسته باشیم از فردی پنهان کنیم، لاجرم ممکن است توسط برخی افراد با پدیده ی "باج خواهی" مواجه شویم.

    باج همان پول زوری است که باید داد. برخی از این باج ها ممکن است از نزدیکان ما مورد مطالبه قرار بگیرند، تا اینجای قضیه یک عرف معمول حاکم است، وجه و یا توصیه ای برای باج گیرنده او را ممکن است تا مدتی بیخیال ما کند تا مجدد کی مورد باج گیری قرارگیریم! خوب تاوان کار و ناکرده کاری را با هزینه به آدم نااهلش می پردازیم و با این موضوع کنار می آییم.

    اما یک موضوع مهم و ظریفی این میانه ممکن است گریبان ما را بگیرد که جنسش از نوع "باجگیری عاطفی" خواهد بود، این موضوع عموما از سوی برادر و خواهر و نامزد و یا شاید همسرمان مورد طلب قرار گیرد، که باید مراقبت باشیم در دام چنین باجگیری خطرناکی نیفتیم. چرا که درمان این موضوع بسیار زمان بر و پر هزینه می باشد. با کمی مداقه معلوم می شود که باج گیرها در این مورد اصلا از شما آتو و یا موضوعی ندارند بلکه بواسطه ی شناخت روحیات و بعضا عدم کنترل بر رفتارها و یا حتی ضعف در قدرت  "نه گفتن" به خواسته های دیگران، شما را به یک طعمه برای باجگیری خود تبدیل می کنند. در حقیقت شما یک ویژگی اخلاقی و رفتاری خاصی دارید که محل ورود باجگیران به حیطه ی عاطفی و روحی شما می شود. و این درحقیقت یک سوء استفاده از روان و زندگی شماست. ممکن است حتی سبق تصمیم نیز در این نوع باج گیری معمول نباشد و شخص سوءاستفاده کننده در لحظه تصمیم به عملیاتی نمودن خواست خود کند.

    اگر بخواهیم برای بیشتر روشن شدن موضوع مثالهای ملموسی بزنیم، می توانیم به این جملات رد و بدل شده بین افراد مختلف توجه کنیم :

    سوء استفاده از حس غرور و مردانگی شوهر، زن را وادار می کند برای رسیدن به خواسته ی خود، با گفتن : زندگی فلانی را ببین چقدر از ما راحت تر هستند، عواطف مرد را به منظور تن دادن به خواسته ی خود تحریک نماید. یا برعکس، مرد از حس تنها ماندن همسر خود خبر دارد و با گفتن: اگر این کار را نکنی برای خودم خانه ی دیگری می گیرم، زن را وادار به انجام اراده ی خود می کند. و از این دست مثالها در روابط فرزندان و والدین، نامزدها، خانواده ی آنها و حتی خواهر و برادرهای خودتان بسیار سراغ دارید. اینها دامی هستند که حتی ممکن است تا مدتها روح و ذهن و جسم شما را مبتلا و گرفتار کنند.

    برای مبارزه با چنین ترفندهایی اولا لازم است، بدانید که چنین باج گیری هایی واقعا وجود دارد. عملا وقتی مشکل را شناسایی کنید و باور، عملا نیمی از راه درمان را رفته اید، همچنین نقاط مثبت و منفی روحی و عاطفی خود را خوب بشناسید و در معرفی خود با کنترل بیشتری نسبت به آنها اقدام نمایید، عملا خود شناسی نیمه ی متمم درمان است. در شناسایی افرادی که مستعد به باج گیری هستند دقت کنید و سعی کنید هر راز و یا ضعف خود را به آنها نگویید. یکی از ترفند های آنان، ایجاد حس گناه در شماست، پس سعی کنید بیخودی خود را متهم به گناه نکنید و اگر با چنین رویکردی مواجه شدید با صراحت هشدار بدهید. و کلید طلایی موضوع، پیروی از عقل و دوری از احساسات در تصمیم گیری هاست که شما را از چنین دام خطرناکی می رهاند.

    * پژوهش‌گر و مدرس دانشگاه


      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی



    برچسب ها:

    باج گیری،

    خود شناسی،

    اسرار مگو،

    نقطه ضعف،

    پنهان کاری،


     

    http://s9.picofile.com/file/8302071350/DOZD8NE_BOZORG_RAHAA_AAFT8BEHDOZD8N_MOJ8Z8T_1.jpg 

    http://s9.picofile.com/file/8302405400/DOZD8NE_BOZORG_RAHAA_1.jpg

    http://s7.picofile.com/file/8265530068/DOZDE_BAA_TAJROBEH_3.jpg

    http://s7.picofile.com/file/8265529376/DOZDE_BAA_TAJROBEH_4.jpg

    http://s6.picofile.com/file/8265529792/DOZDE_BAA_TAJROBEH_6.jpg

     

       مـــدیـــریـت وَ انـســـانـیـت .   

      

          دخترک هفت ،  هشت ساله با نگرانی از مادرش پرسید : مآ مآ ن! اگه فردا با روپوش آبی بمدرسه نرم ، رام نمیدن . خود خانم ناظم گفته».  مادر به فکر فرو رفت ، بعد انگار جرقه-ای تو کله-ش زد وُ با لبخند تلخی گفت : شایدم بشه روپوشی برات خرید» .

     از اتاق پُرُو که بیرون اومدن ، دخترک روپوش آبی-ای تنش بود وَ بطرف در خروجی فروشگاه زنجیره-ای میرفتن. هنوز به در خروجی نرسیده بودن که خانمی با یونیفورم فروشگاه جلوی مادر بچه سبز شد وُ محکم مُچش رو گرفت. رنگ از روی مادر پرید وُ پرسید : چی شده»؟ وَ در جواب شنید : دُزدی ی ی»! . وَ اشک از چشمهای دخترک جاری شد . تو همین حال وُ هوا مَرد جوانی سر رسید وُ رو به مامور فروشگاه گفت : خانوم شما روز اول-تونه»؟ زن جواب مثبت داد. مرد در حالیکه کارت اعتباری-شو کف دست اون میذاشت گفت : بخاطر همینه که نمیدونید فروشگاه ما امروز به چند کودک دبستانی روپوش جایزه میده ، این خانوم کوچولو هم تازه قرعه بهش افتاده. شمام معلومه که خسته-اید وُ به استراحت احتیاج دارین. بفرمایید استراحت کنید»! .

      وَ تو اونوَر دنیا یک بیوه زن فقیر را که با دو کودک خردسالش از پایین شهر به فروشگاه زنجیره-ای آمده بود تا بعد از چند سال برای جگرگوشگانش کمی گوشت تهیه کند ؛ علیرغم التماس وُ زاریهای او به جرم ی بازداشت میشود وَ مدیر فروشگاه هم راضی به گذشت وُ رضایت نمیشود وَ مادری را جلوی چشم فرزندانش بازداشت میکنند وَ دخترکان خردسالش هم حتما راهی یتیمخانه میشوند . 

     

      نوشته : عـبـــد عـا صـی


    برچسب ها:

    مـــدیـــریـت،

    انـســـانـیـت،

    ی،


     

    http://s9.picofile.com/file/8357069476/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST.JPEG 

    http://s8.picofile.com/file/8357069600/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_3.JPEG

    http://s9.picofile.com/file/8357069676/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_2.JPEG

    http://s8.picofile.com/file/8357069734/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_1.JPEG

    http://s8.picofile.com/file/83570698/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_4.JPEG

     

       صد رحمت به شرم وُ حیای گربه .   

      

         ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ / ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ 
    ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ / ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ؟ 
     ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ / ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ 
     ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ / ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ 
     ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ . / ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ 
     ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ / ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ! 
     

     ایرج میرزا»
     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

      



    https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRMacrLDTXPiaYQmdRzjICodJmXkIr2pBr1_OoA2HEdyEvUAWiV

      فرض کنید کسی هم هشدار داده بود! 

    رسانه ها اعلام کرده اند که آنچه در هفته های گذشته روی داد بزرگترین سیل صد سال اخیر بوده است.
    اکنون با تخریب گسترده زندگی سیل زدگان خسارتهای سنگین به اموال و دارایی بسیاری از هموطنان ما وارد شده و از سوی دیگر هزینه ای فراتر از تصور به بودجه کشور تحمیل شده است.
    تا ماهها بعد هزاران نفر آواره خواهند بود و تا چند سال بعد هم آثار این حوادث تلخ برطرف نمی شود!
    اکنون صادقانه به این پرسش جواب بدهید؛ واقعا اگر مثلا دو ماه قبل یک نفر نوشته بود که باید به سرعت رودها لایروبی بشوند و موانع ایجاد شده در مسیر رودها برطرف گردند، اصلا کسی کمترین اعتنایی می کرد؟
    همه می دانیم که متأسفانه ما مردمی هستیم که نه تنها به هشدارها و پیش بینی ها توجه نمی کنیم بلکه از کسانی که کام خوش خیالی ها و خوش بینی هایمان را تلخ کنند اصلا خوشمان نمی آید.
    هم مدیران و مسؤولان جامعه این طور هستند و هم شهروندان عادی، خلاصه در این ویژگی همه مشترک هستیم که ارزش و اهمیتی برای نهیب بیدارباش کسانی که می توانند ما را از حادثه ها باخبر سازند قائل نمی شویم.
    تذکر و توصیه های کارشناسان آگاه و فهیم که نشانه ها را زودتر از مردم عادی تشخیص می دهند و در هر رشته و حوزه ای خبره هستند می تواند جلوی بسیاری از خسارتهای سنگین را بگیرد.
    چنین کسانی شامه ای قوی تر دارند و چشم و گوشی تیز تر و از همین روی قبل از غرش سیل صدایش را از نشانه ها می شنوند و پیش از زبانه کشیدن آتش یا ویران کردن زله بوی حادثه را تشخیص می دهند و آمدنش را می بینند.
    در مسایل اجتماعی، ی، اقتصادی و فرهنگی نیز کارشناسان عمیق و فهیم می توانند پیش از روی دادن وقایع تلخ و حادثه های ویرانگر ما را از آن حوادث آگاه سازند و میزان خسارت را بسیار کاهش دهند.
    دریغ و درد که معمولا چنین تذکرها و توصیه هایی را به هیچ می گیریم و اعتنایی به این گونه هشدارها نداریم.
    راستی چرا حتما باید حادثه ای اتفاق بیافتد و خسارت های سنگین بر جای بگذارد تا ما قدم به میدان بگذاریم و حاضر به اقدام بشویم؟ چه مردمی هستیم ما؟
    (یادداشت رومه خراسان)
    https://telegram.me/morzaeri

    نوشته ها و گزیده های محمدرضا زائرى
     


    برچسب ها:

    سیلابهای ایران 98-1397،




      محمد رضا زائری: باید فریاد بزنیم که این دین نیست! .


    شبکه اجتهاد: یکی از بحث‌هایی که در روزهای گذشته حول انتشار ویدئو برخورد مامور گشت ارشاد مطرح می‌شد، این بود که آن فیلم ساختگی بوده و شیطنت، بازی و نقشه‌ای به همراه داشته است. من اصلا فرض می‌گیرم که این‌طور باشد و ما هم با بقیه رفتارهای غلطی که در جریان گشت ارشاد اتفاق می‌افتد و مردم شاهد آن هستند، کاری نداشته باشیم‏. فرض می‌گیرم خانم‌هایی که در اجرای این طرح مشغول هستند، مشکلی ندارند، مثل این‌که چه بسا خود شخص اعتقاد نداشته باشد و کارگزینی نیروی انتظامی او را به این بخش فرستاده باشد و او هم روزها چادر بر سر کند و مأموریتش را انجام دهد و شب‌ها بدون حجاب در مهمانی مختلط حضور یابد. فرض می‌گیرم که این مسئله اساسا قانون است و باید اجرا شود و حجاب اجباری هم درست است. با تمام این فرضیات باز هم اگر بخواهیم مسئله را بررسی کنیم، جواب و نتیجه تلخ و ناخوشایند خواهد بود؛ چراکه اداره حکومت و جامعه جز با عقل و تدبیر و هوشمندی ممکن نیست. اصلا فرض کنید نقشه و توطئه بوده است.

    اتفاقا ما باید مراقب باشیم که بازی نخوریم و حواسمان باشد این توطئه ما را مورد هدف قرار ندهد. رفتار نیروهای انتظامی باید با مردم طوری باشد که باعث جلب اعتماد ‏آن‌ها شود. باید از دور که پلیس را می‌بینند، خوشحال شوند؛ نه این‌که اپلیکیشن گرشاد» درست کنند یا روی ویز» به یکدیگر هشدار دهند که مامور نزدیک شماست یا کجا گشت ارشاد است. فضا باید طوری باشد که مردم به مامور پناه ببرند. این همان نقطه‌ای است که ما به هوشمندی و آگاهی و خردورزی نیاز داریم تا بتوانیم جامعه را حول یک محور برای وفاداری به حاکمیت و نظام و انسجام درونی مردم نگه داریم و حفظ کنیم.

    اگر فضای جامعه دو قطبی شود، اگر کینه‌ها و بغض‌ها تشدید شود، اگر جامعه به دو بخش تقسیم شود که عده‌ای از طرف مقابل نفرت داشته باشند و موضع بگیرند، برای آینده جامعه خطرناک است و اصلا ربطی به نظام و حکومت ندارد. اگر مردم در خیابان به جای مهربانی، با خشم به یکدیگر نگاه کنند و از هم نفرت داشته باشند، جامعه دچار فروپاشی می‌شود. این کاری است که ما الان انجام می‌دهیم؛ کاری می‌کنیم آن کسی که چادری نیست، از فردی که چادری است بدش بیاید و برعکس. آن کسی که ریش دارد، نسبت به دیگران بداخلاقی کند و فضای ریا و نفاق ترویج شود. اثر روانی این برخورد بر روح افراد قابل چشم‌پوشی نیست.

    آن کسی که این صحنه را دیده، آن بچه‌ای که ش خرید رفته و مامور گشت ارشاد مادرش را گرفته و در ون انداخته و صدای جیغ و فریاد مادرش را شنیده تا وقتی زنده است نگاهش نسبت به این مسائل چگونه خواهد بود؟ آزردگی و خشمی که پیدا می‌کند، چگونه خواهد بود؟

    در فیلم‌های‌هالیوودی دیده‌اید برای تخریب اسلام دقیقا در آن صحنه‌هایی که مربوط به خونریزی و جنایت و آدمکشی است، صدای الله‌اکبر به گوش می‌رسد. دلیلش این است که از جهت روانی روی مخاطب تاثیر بگذارند و او از نوای الله‌اکبر تا آخر عمر بدش بیاید و احساس کینه و نفرت پیدا کند. این کاری است که ما خودمان گاهی انجام می‌دهیم؛ یعنی کاری می‌کنیم که به اسم دین تمام می‌شود.

    اگر حجاب یک مفهوم دینی نبود، اگر اسم دین روی جامعه ما نبود، اگر جمهوری اسلامی نظام دینی نبود، قضیه فرق داشت. ما با این کارها دین را منفور می‌کنیم. دقیقا مثل اتفاقی که در مورد درس عربی افتاد. طبق آمار درس عربی در حال حاضر منفورترین درس است. به ناشیگری‌مان در ارائه این درس و کیفیت آموزش کاری ندارم. این مسئله مربوط به دین و اعتقاد مردم است. نمی‌شود اسمش را قانون بگذاریم. این مسائل درباره چراغ قرمز و بستن کمربند ایمنی نیست که بگوییم قانون است و رعایت نشده است.

    این‌ها به اسم دین اتفاق می‌افتند و قطعا اثر روانی سوء خود را روی افرادی که با این صحنه‌ها مواجه می‌شوند، خواهند گذاشت؛ اما اولین اصل در تبلیغ دین این است: کاری کنید تصویری که از دین و دعوت‌کنندگان به آن و مدعیان دینداری در ذهن مخاطب نقش می‌بندد، مثبت، جذاب و دلنشین باشد و هر وقت به آن فکر می‌کند، آرامش پیدا کند. قرن‌ها دینداری ما با تصویر آرامش‌بخشی از نماز، مناجات، مسجد و محرابش، کاشی‌فیروزه‌ای، درخت سبز آمیخته بوده و این زیبایی‌ها و تصاویر دلنشین دین را برایمان حفظ و نگهداری کرده است. مسئله‌ای که من با نحوه برخورد گشت ارشاد دارم، کاملا از موضع دینی است. اتفاقا به عنوان یک و دیندار و کسی که دغدغه جذب مردم به سمت دین را دارد، از این نحوه برخورد آزرده هستم چون همه این‌ها به اسم دین تمام می‌شود، در حالی‌ که این اصلا دین نیست. با صدای بلند باید فریاد بزنیم که این دین نیست!

    شاید کسی فکر کند که خانواده‌های مذهبی از این وضع راضی هستند و خانم‌های چادری با این برخوردها موافقند، در حالی که بر عکس من بارها دیده‌ام که از قضا بیشترین اعتراض به این رفتارها را خانم‌های محجبه‌ای دارند که با آزادی و اختیار و از روی اعتقاد، چادر یا حجاب اسلامی غیرچادر مانند مانتو و روسری را انتخاب کرده‌اند. الان آن‌ها در موضع ضعف قرار گرفته‌اند و مردم به آن‌ها چپ‌چپ نگاه می‌کنند. این رفتارها باعث می‌شود دیگران تصور کنند آن‌ها مجبور به رعایت حجاب هستند یا ریاکارانه رفتار می‌کنند یا دستشان با آن‌ها در یک کاسه است و مثل همند. با این شرایط من دیگر نمی‌توانم از دین حرف بزنم و مردم را به حجاب دعوت کنم. اتفاقا دغدغه و نگرانی من این است که کاش این رفتارها نبود، آن‌وقت می‌توانستم به ن و دختران بگویم بیایید حجاب داشته باشید ولی وقتی این رفتارها انجام می‌شود، اول از همه زبان من کوتاه و دست من بسته می‌شود و شرایط قبل از همه برای من سخت می‌شود.

    اما نکته اصلی این است که رویکرد ما در نظام اسلامی اساسا تربیت انسان است؛ چیزهایی که علمای ما در حوزه‌های علمیه ت سال‌های سال در موردش حرف زده بودند، مردم را به هدایت و سعادت دعوت و پیام دین را مطرح می‌کرد. قرار بر این بود حاکمیت در اداره جامعه با رویکرد تربیتی وارد شود اما اتفاق تلخی که افتاد این بود که وقتی حاکمیت به دست ت افتاد، به جای آن رویکرد تربیتی، رویکرد پلیسی در پیش گرفته شد؛ یعنی انگار تا دیروز قصد ما این نبود، حرف‌های دیگری می‌زدیم، فکرهای دیگری داشتیم اما وقتی مشغول به کار شدیم دیدیم قصه فرق می‌کند؛ گویی اقتضائات و شرایط متفاوتی دارد. تفاوت دقیقا این‌جاست؛ وقتی مادر یا پدری پول ندارد و از جلوی مغازه‌ای رد می‌شود و بچه‌اش حسرت یک پیتزا، تکه‌ای لباس یا اسباب‌بازی را دارد و دست و پا می‌زند و گریه می‌کند و چیزی می‌خواهد، باعث می‌شود پدر و مادر اصلا شب خواب‌شان نبرد، در حالی ‌که برای مغازه‌دار اصلا اهمیتی ندارد. او هر روز با کسانی مواجه است که پول ندارند و اگر قرار باشد هر شب برای آن‌ها غصه بخورد و گریه کند، کاسبی‌اش نمی‌چرخد. پس مغازه‌دار یا صاحب مغازه یک موضع دارد و پدر و مادر موضع دیگر.

    ما هم از دو منظر می‌توانیم با مخاطب خود برخورد کنیم: یکی این‌که بگوییم قانون است، برخورد ناشایست داشته باشیم و افراد را از اعتقاد و دین و مذهب و نظام و ت و انقلاب و رهبری و همه بیزار کنیم و فکر کنیم وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم و باقی به ما ربطی ندارد. موضع دیگر مربوط به پدر و مادر این فرزندان است که به بچه‌ها، جوانان و نسل آینده این جامعه تعهد دارند. در آن صورت شب نمی‌توان خوابید. امیرالمومنین(ع) برای دختر یهودی که خلخال از پایش کندند، می‌نالد و می‌گرید و فریاد می‌زند. تازه این کار را سربازان حضرت نکردند، کار سربازان دشمن بود. نیروهای معاویه در شهر مرزی انبار، جایی بسیار دور، این کار را انجام دادند. تازه آن دختر را هم نکشتند، به او سیلی هم نزدند، کاری هم نکردند اما امیرالمومنین(ع) تا این اندازه ناراحت بود، چه برسد که این رفتار را ماموران خود حاکمیت در پایتخت انجام دهند. از قضا موضوع دردناک همین است که ما مدعی پیروی از مکتب اهل بیت(ع) هستیم. مدعی این هستیم که شیعه‌ایم. اتفاقا در مکتب امیرالمومنین(ع)، امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) چیزی که نمی‌بینیم‏ این رفتارهاست. ببینید امیرالمومنین(ع) با دشمنان خود چطور برخورد کرده‏، امام صادق(ع) با کسی که کافر بوده و اصلا به وجود خدا اعتقادی نداشته و در مسجد پیغمبر با امام صادق(ع) بحث می‌کرده، چه برخوردی داشته است. سیره اهل بیت(ع) را نگاه کنید. با دشمنان خودشان، با کسانی که به آن‌ها ناسزا گفته بودند، چطور برخورد می‌کردند؟ حالا ما با شهروندان خودمان چطور برخورد می‌کنیم؟ توجیه هم می‌کنیم و اسم قانون روی آن می‌گذاریم. اتفاقا تفاوت‌های اصلی مکتب اهل بیت(ع) با دیگران همین است.

    مرحوم علامه عسکری کتابی به نام معالم المدرستین»‎ داشتند؛ یعنی ویژگی‌های دو مدرسه، دو مکتب و دو دیدگاه متفاوت. جریان مقابل امیرالمومنین(ع) اهل بزن و بکوب و کشتن و بستن و درگیری و خشونت بود. اتفاقا اختلافشان با امیرالمومنین(ع) این بود که موضع او بسیار ملایم، بامحبت، نصیحت‌گر و خیرخواهانه بود و موضع خودشان برخورد تند و قانونی بود. با همین توجیه برخورد قانونی خانه امیرالمومنین(ع) را آتش زدند و حضرت زهرا(س) را آن‌طور مورد آزار قرار دادند و در همین درد و فقدان و غم، دختر پیامبر از دنیا رفت. آن‌ها هم می‌گفتند رفتارشان قانونی است و امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) مقابل قانون ایستاده‌اند و با همین توجیه دست روی دختر پیغمبر بلند کردند. ما دقیقا به اسم قانون و با همین موضع با شهروند مسلمان خود رفتار ناشایست می‌کنیم. البته من طبیعتا به این اعتقاد ندارم که هیچ ضابطه قانونی نباید وجود داشته باشد، هیچ‌کسی هم این را نمی‌گوید و هرکسی می‌پذیرد که در هر جامعه‌ای یک نظام قانونی باید وجود داشته باشد اما اگر ما نتوانسته باشیم برای انسجام نظام قانونی یک اغنا و باورپذیری عمومی ایجاد کنیم، اگر نتوانسته باشیم این باور را در سطح جامعه ایجاد کنیم که مردم قانون را بپذیرند و به طور فراگیر نسبت به موضوعی قانع نباشند، آن قانون نمی‌تواند اجرا شود.

    برای همین است که فرض بفرمایید اگر در یک خیابان چند فرعی پشت سر هم ورود ممنوع شده باشد، دیگر آن قانون حرمتی نخواهد شد. برای این‌که مردم مضطر می‌شوند و ناچارند از این خیابان‌ها عبور کنند. این‌جاست که نقش عقل معلوم می‌شود؛ این‌که شرایط عمومی جامعه سنجیده شود. برای مثال الان در جامعه ما داشتن دیش ماهواره از نظر قانونی جرم به حساب می‌آید اما بالای پشت‌بام بسیاری از خانه‌ها هست. نیروهای انتظامی هم دیگر نتوانستند با آن برخورد کند. تناقض همین‌جا به وجود می‌آید که ما روز اول هوشمندانه و عاقلانه در قانون‌گذاری عمل نکردیم و شرایط واقعی جامعه را نسنجیدیم و نتوانستیم این اقناع را برای مردم ایجاد کنیم. حرمت قانون وقتی است که اگر تصویب، تعیین و اعلام شد، مردم نسبت به آن خاضع باشند، همه مردم آن را بپذیرند و قانع شوند که این قانون درست است. مردم نسبت به دستگیری قانع هستند اما اگر ما قانونی گذاشتیم که حرمت خودش را از دست داد، اشتباه از ماست. همه مردم می‌پذیرند که اگر کسی فساد در جامعه منتشر کرد، یک خانمی با یک وضع بسیار افتضاح آمد و جامعه را بهم ریخت، با او برخورد شود؛ اما اگر با هر خانمی در خیابان برخورد زشت کردم، به بهانه‌های کوچک مزاحم ن و دختران شدم، طبیعتا دیگر آن برخورد وجاهتش را از دست خواهد داد. اتفاقی که متاسفانه در جامعه ما افتاده این است که قانون‌گذاران، مسئولان اجرایی، قضایی و قانونی در نیروی انتظامی، قوه قضاییه و مراکز دیگر نتوانستند این اعتماد و همراهی و همدلی عمومی را در مردم نسبت به موضوع ایجاد کنند و به همین جهت متاسفانه می‌بینید که اجرای قانون دچار مشکل است.

    در نهایت چاره‌ای نیست جز این‌که ما بپذیریم اصل قانون درست است و در برابر اصل قانون همه خاضع باشند اما در مورد شکل اجرای قانون هوشمندانه و عاقلانه عمل بشود و فراموش نکنیم که رفتار دینی، رفتار محبت‌آمیز، آرام و با خیرخواهی است. بزرگان دین، علما، دانشمندان، ون و چهره‌های وارسته ما همیشه دین را با یک رویکرد پدرانه، محبت‌آمیز و خیرخواهانه تبلیغ می‌کردند. چهره‌های درخشان ما در تبلیغ دین طوری رفتار کردند که مردم فداکاری و ایثار آن‌ها را دیدند و باور کردند که آن‌ها برای کمک به مردم از خودگذشتگی دارند. طبیعتا وقتی محبت، آغوش گشاده و پرمهر آن‌ها را دیدند، بهشان روی آوردند، با آن‌ها همدل و همراه شدند و به دین دلبستگی پیدا کردند؛ اما اگر رفتار ما به جای رفتار پدرانه ت و مهرآمیز مبلغین دین، به رفتار پلیسی، خشم‌آلود و خشن تبدیل شد، طبیعی است که دیگر نمی‌توانیم انتظار پذیرش، همدلی و همراهی را از سوی مردم داشته باشیم.


    برچسب‌ها:

    گشت ارشاد،

    حجاب اجباری،

    نیروهای انتظامی،

    چادری،

    تخریب اسلام،

    درس عربی،

    نظام اسلامی،

    رفتار پلیسی




      درک فیتزجرالد از رباعیات خیام .  


     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 


    نویسنده :آسانا یوگانندا
    ترجمه: دکتر حسین الهی قمشه ای

    سالها پیش در هندوستان یک شاعر کهنسال ایرانی را ملاقات کردم که به من گفت شعر پارسی اغلب دارای دو معنی ظاهری و باطنی است، و به یاد دارم که از شرح او در بیان معنی دو گانه چندین قطعه شعر فارسی چه لذت و ابتهاجی در خاطر من حاصل گردید. یک روز هنگامی که با تمرکزی عمیق رباعیات خیام را از نظر می گذراندم، ناگهان احساس کردم که دیوارهای معنی ظاهر پیش رویم فرو ریخت و قلعه زرین گنجهای ، عظیم و گسترده در پیش چشم من هویدا گردید.
    گویی یک قانون اسرار آمیز الهی(1) از آثار معنوی و در روی زمین حراست می کند؛ چنان که رباعیات خیام را با وجود قرنها سوء تعبیر(2) همچنان حفظ کرده است.
    عمرخیام در سرزمین خویش پیوسته به عنوان عارف و معلمی بلندمرتبه شناخته شده و رباعیات وی به عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است. پرفسور چار. الف. هورن در مقدمه ای بر رباعیات خیام که در جلد هشتم از سری کتب مقدمه و ادبیات کلاسیک قشری” طبع گردیده(3) می نویسد: مایه تأسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب زمین به عنوان یک شاعر ملحد و شهوت طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت غرب خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خود نگریسته است و اگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آنچنان که هست دریابیم، باید ببینیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند، برای غربیان شاید مایه تعجب باشد اگر بشنوند که در ایران بحث و جدالی در حقیقت معانی رباعیات خیام وجود ندارد و همه به اتفاق او را یک شاعر بزرگ متدین می شناسند.”(4)
    سؤالی که اغلب طرح می شود، این است که پس از این همه مدح و ثنای شراب و عشق در رباعیات چیست؟ پاسخ این است که این الفاظ و نظایر آن استعارات و کنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد و از جمله شراب و مستی کنایه از لذت است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت و بندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است.
    خیام دانش و معرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان بر نداشته است) و تصور غربیان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل و بیهوده است؛ زیرا این همه خرد و حکمت در رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهرپرستی در تناقض آشکار است.
    خیام و سایر شاعران متصوف تشبیهات و استعارات رایج زمان را به کار گرفته و صورت لذات عادی دنیوی را برای بیان لذات متعالی حیات معنوی استخدام کرده اند تا عامه مردمان را به سبب این مشابهت لفظی از استغراق در لذات حیوانی شیطانی، به عالم لطیف لذات حقیقی آسمانی منتقل کنند و وجه استفاده از استعاره شراب و غیره این است که چون شخص با نوشیدن این شراب مجازی غمها و مصائب غیرقابل تحمل زندگی را به طور موقت از یاد می برد، مکتب عرفان شهدی لذت بخش عرضه می کند و آن شراب معرفت الهی و شهد شهود جمال ازلی است که چنان وجد و مستی و قدرت و شجاعتی می آفریند که رنگ غم و اندوه را به کلی و برای همیشه از صفحه دل پاک می کند. و بی تردید نامعقول است تصور کنیم که خیام این همه این رباعیات نغز و دلاویز را صرفاً برای آن سروده است که به مردم بگوید برای فرار از غمها، حواس خود را با خوردن شراب تخدیر کنید!
    جی لی نیکلاس” که ترجمه اش از رباعیات خیام مشتمل بر 464 رباعی درسال 67 یعنی چند سال پس از انتشار اولین چاپ ترجمه ادوارد فیتز جرالد منتشر گردید، در مقدمه کتاب با نظر فیتز جرالد مبنی بر اینکه خیام یک فیلسوف مادی است، مخالفت کرده است. فیتز جرالد در مقدمه چاپ دوم رباعیات با اشاره به نظر نیکلاس چنین گفته است: ترجمه نیکلاس بسیار نکته ها را به خاطر من آورد و در مسائلی برای من آموزنده بود. خیام شاعری مادی اپیکوری(5) آن چنان که من از روی معانی تحت اللفظی کلمات برداشت کردم نیست، بلکه از جمله صوفیانی است که عالم قدس ربوبی و لذات عالم بالا را در کنایه شراب و ساقی و غیره بیان داشته؛ چنانچه درباره حافظ نیز چنین قضاوت می شود. از آنجا که این گونه تعبیرات از دیرباز درباره این شاعران رواج داشته و به تحقیق مردمان دانشمندی نیز بر این نظیر بوده و خیام را صوفی بلکه از قدیسان دانسته اند، (مرا اصراری نیست) آنها که مایلند به هر گونه که می خواهند، شراب و ساقی را تعبیر و تفسیر کنند.”
    خیام گاهی به وضوح و صراحت بیان می دارد که شراب رمزی از وجد و مستی و عشق الهی است و بسیاری از رباعیات او چنان خالص و پاک رائحه عالم روح دارد که به سختی می توان هیچ گونه معنی مادی دنیوی از آن اخذ کرد. برای مثال رباعیات 44-66 را می توان نام برد.
    من با یاری یک دانشمند ایرانی رباعیات را از متن فارسی به انگلیسی ترجمه کردم؛ اما دریافتم که هر چند از نظر امانت ترجمه دقیق و درستی است، لیکن روح پرخروش خیام را منعکس نمی کند و پس از مقایسه آن با ترجمه فیتزجرالد” دریافتم که فیتز جرالد” علیرغم دریافت مادی از رباعیات، با الهام الهی توفیق یافته است که روح و جوهر پیام خیام را در قالب انگلیسی پرشکوه و خوش آهنگ متجلی سازد.
    از این رو بر آن شدم تا به جای ترجمه خود یا دیگران معانی باطنی و رمزی اشعار خیام را از ترجمه فیتزجرالد بیان کنم. فیتزجرالد پنج نسخه مختلف از رباعیات عرضه نمود که صمیمیت و سادگی بیشتر برخوردار است و اغلب خالصترین و عمیقترین بیان را از درک و احساس شاعر عرضه می دارد. در ضمن شرح عرفانی رباعیات خود نیز در میانه راههای پیچ در پیچ حقیقت قرار گرفتم، چندان که با شور و جذبه و حال در عالم حیرت غرق شدم، اختفای حقایق متافیزیکی و حکمت عملی در رباعیات الهامات قدیس یوحنای الهی” را در خاطر من می آورد؛ از این رو رباعیات عمرخیام را می توان به حق الهامات خیام” نامید!

    (1)
     

    خورشید کمند صبح بر بام افکند
    کیخسرو روز باده در جام افکند
    می خور که منادی سحرگه خیزان
    آوازه اشربوا” در ایام افکند(6)
    ترجمه فیتزجرالد
    Awake; for morning in the bowl of night/Has flung the stone that puts the stors to flight and to; the hunter of the East has cought/ the sultan's turret in a noose of light.
    برگردان ترجمه فیتز جرالد
    هان، بیدار شو؛ زیرا که صبح سنگی در جام شب افکند و ستارگان هر یک به سویی گریختند و آن صیّاد مشرق بلندای قصر سلطان را با کمندی از نور درربود.
    تفسیر یوگانندا
    بیدار شو و سر از خواب جهل و بی خبری بردار؛ زیرا سپیده دم حکمت و خرد سر برآورده است. برخیز و سنگ سخت ریاضت، بر جام تیره جهل انداز و انور رنگ باخته ستارگان راکه مظهر امیال و هوسهای بی شمار دنیوی است، گریزان ساز. بنگر حکمت مشرق را و تماشا کن آن صیّاد حقیقت و آن ویرانگر فریبها و بر هم زن اوهام باطل را که چگونه دستار سلطان روح را با کمندی از نور، در ربوده و رنگ سیاهی از آن زدوده است.
    به من چنین الهامی شده است که این رباعی اول به حقیقت شیپور بیدار باش خیام برای خفتگان عالم پندار است که: ای ساکنان شهر فریب و خیال، از خواب برخیزید که خورشید پیام عرفانی حکمت بیدار کننده من در افق شهر شما طالع شده است، برخیزید که لحظه ای می درخشد و خاموش می شود، از خود برانید. و با رشک و آرزو بنگرید که چگونه صیاد حکمت، کمند صید برگردن بلند پروازان(7) و گردن فرازان و سلطان صفتان حقیقت جوی درافکنده و روح آنان را در هاله ای از نور ابدی آزادی درپیچیده است.”

    (2)
     

    ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
    بی باده گلرنگ نمی باید زیست
    این سبزه که امروز تماشاگه ماست
    تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟
    ترجمه فیتز جرالد
    And we that now make merry in the room/ they left, and summer dresses in new bloom Ourselves must we beneath the couch of Earth/ Descend, outselves to make a Couch for whom?
    برگردان ترجمه فیتزجرالد
    در این تماشاخانه هستی که بازیگران پیش آن را ترک کرده اند، اکنون ما به رقص و پایکوبی برخاسته ایم و نظاره می کنیم این بهاره دلکش را که در خلعتی جمیل جلوه گر است؛ اما لحظه ای دیگر ما نیز باید در پرده مرگ نهان شویم و خاک خود را بستر پایکوبی دیگران کنیم.
    تفسیر یوگانندا
    زندگی در گذر است و فراخنای جهان به مثابه تماشاخانه ای است که هر زمان بازیگرانی چون ما در صحنه پرزیب و زیور آن نقش خود را بازی می کنند و بی خبرند که پایان بازی آنها کی خواهد بود و ما که اکنون لباس نایش به تن کرده و در تابستان حیات بر صحنه می خرامیم، نیز باید نقش خود را ایفا کنیم؛ زیرا این جامه تن را به زودی از ما باز خواهند گرفت و آن را بر تن بازیگران تازه ای خواهند آراست پس تا آن هنگام که در این حیات نقشی به عهده ماست، باید آن را به زیباترین وجه ایفا کنیم. پس نخست باید هدف نمایش را دریابیم و بدانیم که نقش خاص ما در آن چیست و نباید نسل پس از نسل در جهل و بی خبری بر صحنه آییم و بگذریم آن چنان که حیوانات می آیند و می روند، بلکه ما باید از طریق همراز شدن با خدای خویش، رمز و راز حیات را کشف کنیم و بدانیم که این همه موجودات چرا از مرگ به حیات و از حیات به مرگ می روند و این چه قانونی است که علی الدوام گروهی می آیند و غوغا و هیاهو می کنند و خاموش می شوند و دیگران بر اجساد آنها همچنان بی خبر به غوغای حیات ادامه می دهند. چون این رمز را دریابیم و احساس کنیم که لحظه ای دیگر نوبت ما برای خروج از صحنه نمایش فرا خواهد رسید، فرصت را غنیمت خواهیم شمرد و از این همه مواهب زیبای طبیعت بهره خواهیم گرفت و نخواهیم گذاشت شادیهایی غفلت آمیز گذران ما را از لذت و سعادت جاودانه که تنها در وصال با حضرت حق مسیر است، محروم کنند.

    (3)
     

    ای دوست، بیا تا غم فردا نخوریم
    وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
    فردا چو از این دیر فنا درگذریم
    با هفت هزار سالگان همسفریم
    ترجمه فیتز جرالد
    Ah; my Beloved, fill the cup that clears/ To-day of past Regrets and future fears Tomorrow?- Why, Tomorrow I may be/ Myself with Yesterday's Sev'n Thousand Years
    برگردان ترجمه فیتز جرالد
    محبوب من، جام را از آن شراب پرکن که غصه های دیروز و اندیشه های فردا را از دل فرو شوید. فردا کجاست که وعده آن می دهی؟ شاید فردا من به قافله هفت هزار سالگان دیروز پیوسته باشم!
    معانی رمزی بعضی لغات
    محبوب: کنایه از نفسی قدسی انسانی است که همان نفس و تجلّی نام الهی در انسان است.
    جام شراب: رمز هستی و کنایه از وصول به معرفت حقیقی که شوینده غمها و آفریننده شادیهاست.
    هفت هزار سالگان دیروز: گذشته بی نهایت که همه رفتگان طریق فنا را همسفر و همزمان و معاصر کرده است.
    تفسیر یوگانندا
    این روح قدسی من، ای حقیقت جان من، جام ادراک مرا از شراب معرفت و باده شهود لبریز کن. همان شراب که از خرابات وجد و مستی و خمخانه الستی(8) نشأت گرفته است؛ زیرا غصه های دیروز و خوف و هراس فردا که زندگی آدمیان را تلخ کرده است، به هیچ شراب دیگر از دل نمی رود. پس کار امروز به فردا نمی گذارم و نقد حال غنیمت می شمارم و هم اکنون شراب عشق را می نوشم و در صحبت معشوق می نشینم؛ زیرا برای فردا از روزگار خط امانی(9) ندارم. اگر امروز جام هستی خود را از باده ذوق و معرفت لبریز کنم و به آرامش درون دارالسلام عشق راه یابم، دیگر مرا از درآمدن به قافله هفت هزار سالگان که به سوی دوست در حرکت است، بیم و هراسی نیست؛ زیرا بر مرکب عشق سوارم. زاد و توشه من و بهشت من با من است.(10)

    پی نوشت ها :
     

    1) این قانون در قرآن بدین بیان آمده است: اما ما ینفع للناس فیمکث فی الارض: آنچه سود مردمان در آن است، در زمین می یابد.” سوره رعد، آیه .
    2) البته این سوء تعبیر در ایران محدود به عده ای ظاهربینان و قشریان بوده است، و گرنه از دیرباز اهل معرفت در این سرزمین خیام را از بزرگان ذوق و عرفان شناخته و شراب و شمع و شاهد را عین معنی دانسته اند، از جمله در دوره های اخیر مرحوم کیوان قزوینی شرح عرفانی مبسوطی بر رباعیات خیام نگاشته و ساحت او ر از آلودگی دنیاپرستان پاک گردانیده است؛ چنان که حکیم شارح نیز بعد از این متذکر شده است.
    3) Park, Austin Lipscomb, London 1917.
    4) باید گفت که این نظر قدری مبالغه آمیز است؛ زیرا در ایران نیز معانی رباعیات خیام مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که پیوسته دریافت درستی از رباعیات خیام داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات رایج عارفانه تعبیر می کرده اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته اند که هر دو به راه خطا رفته اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده اند و دسته دیگر نیز که به همین ظاهر قناعت کرده اند، خیام را هم پیاله خود خوانده و خرابات مغان او را که در آن نور خداست، با خراب آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت است، اشتباه گرفته اند و آنگاه به خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود خوانده و ستایش کرده اند.
    5) اپیکور فیلسوف یونانی و بنیانگذار فلسفه لذت در قرن سوم قبل از میلاد می زیست و از طنز تلخ روزگار خود بیشتر عمر را در رنج و درد گذرانید. اپیکور نیز در طلب لذات علمها و سعادت حقیقی بود و خلق را دعوت کرد که اگر به حق دنبال لذت می روند لذات حقیقی را بجویند و لذت پایدار را که بدنبال ناپایدار حاصل می شود بر لذتی ناپایدار که بدنبال آن رنج و اندوهی پایدار می آید، ترجیح می دهند.
    6) پیام این رباعی همان است که در غزلی از حافظ به همین صراحت و با حسن و جمالی دیگر آمده است:
    برخیز ساقیا، قدحی پرشراب کن
    دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
    خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
    گر برگ عیش می طلبی، ترک خواب کن
    7) کلام حکیم، دو بیتی باباطاهر را به خاطر می آورد که:
    غم عشق تو کی در هر سرآید
    همایی که به هر بوم و درآید
    ز عشقت سرفرازان کام یابند
    که خور اول به کهساران برآید
    8) شراب الستی همان باده عشق و معرفت و وجد و مستی حضور در ضیافت معشوق ازل و شهود جمال مطلق است و کلمه الست از آیه زیر در سوره اعراف اتخاذ شده است: و اذا اخذنا من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی”. مضمون آیه این است که: که خداوند عالم وحدت جانهای آدمیان را که شرف حضور داشتند مورد خطاب قرار داد و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: چرا. یادآوری این عهد امت که جان آدمی را از وجد و مستی لبریز می کند و تذکار همین عهد است که رسالت انبیا و اولیا و همه شاعران و هنرمندان حقیقی است و در ادب عرفانی ما عموماً مقصود از شراب، وصول به همین مقام است؛ چنان که حافظ فرمود:
    خرم دل آن که همچو حافظ
    جامی ز می الست گیرد
    و مولانا جلال الدین سرود:
    ما مست الستیم به یک جرعه چو منصور
    اندیشه و پروای سردار نداریم
    9) ساقیا، عشرت امروز به فردا مفکن
    یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
    10) من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
    وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟ (حافظ)
    دستی زنید ای بیدلان، رقصی کنید ای صوفیان
    زیرا کنون خو نقد شد، هم خلد و هم رضوان ما (دیوان شمس)

    منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.

    برچسب ها:

    فیتزجرالد،

    رباعیات خیام،

    دکتر حسین الهی قمشه ای،



     

     

     

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     

     

           پایگاه خبری جماران: در حالی که صدا و سیما در طول سالیان دراز، در بخش های ی و خبر، فیلم و سریال و برنامه های ترکیبی، ممیزی های سفت و سختی را اعمال کرده است، پخش ناگهانی برنامه‌هایی که بعضا با فرهنگ ایرانیان سازگاری نداشته و حتی گاف ها یا حاشیه های عجیبی در آنها مشاهده می شود، باعث واکنش‌های زیادی در فضای مجازی و همچنین میان برخی شخصیت‌های ی و مذهبی شده است.
    مطلب پیشنهادی
    مطب بهترین دکتر در محدوده من کجا است؟
    در همین زمینه اخیراً مسیح مهاجری مدیرمسئول رومه جمهوری اسلامی نیز با اشاره به اینکه اشکالات محتوائی تلویزیون را نباید تنها در قمار برنده‌ باش» خلاصه کرد، به سخنان عجیب یک در یکی از برنامه‌های ویژه ماه مبارک رمضان در صداوسیما پرداخت و نوشت: مهمان برنامه وقتی آیات استبدال» را به این نقطه منتهی می‌کند که
    تمام اقوام برگزیده خدا از قبل از اسلام تا دوران پیامبر اکرم و تا امروز همه فاسد از آب درآمدند و حالا فقط این ما ایرانی‌های قوم سلمان فارسی هستیم که برگزیده خدائیم و قرار است دین خدا را به نتیجه برسانیم و غیر از ما هرچه و هر که هست باطل است، قضاوت مردم چه خواهد بود؟ اگر ما را به نژادپرستی متهم کنند چه پاسخی داریم؟»
    (اینجا بخوانید)
     حواشی برنامه ی برنده باش، سخنان جنجالی یک یا ظهور برنامه های ترکیبی بی سابقه در تلویزیون در حالی رخ می دهد که صدا و سیما از حدود دو ماه قبل محبوب ترین برنامه ی خود از نگاه مخاطبان با قدمتی طولانی را از کنداکتور برنامه های خود حذف کرده و اعتراض گستره اجتماعی را به وجود آورد.
     در همین رابطه، یک فعال رسانه‌ای اصولگرا نیز با انتقاد از عملکرد مدیران صداوسیما معتقد است که آنتن فروشی به مثابه حاکم شدن سرمایه‌داری فاسد بر این سازمان بوده و تراز پایین مدیران آن نیز به حیثیت و اعتبار این سازمان خدشه وارد کرده است.
     صداوسیما بیشتر به دنبال شوآف و نمایش است
     محمد مهاجری در گفت‌و گو با خبرنگار جماران گفت: فارغ از پخش برنامه‌هایی که به دلیل اشتباهات انسانی با حاشیه‌های زیادی همراه می‌شوند، انگار صداوسیما یادگرفته که خرق عادت کند و کارهایی انجام دهد که در فضای مجازی به موضوعی جذاب بدل شود. برای نمونه، تعطیلی برنامه 90 فارغ از درستی یا نادرستی محتوای آن نشان داد که صداوسیما بیشتر به دنبال شوآف و نمایش است.
     وی افزود: شاید مسئولین صداوسیما فکر می کنند با چنین رفتارهایی بیشتر در افکار عمومی معروف می شوند. به نظر من، امروز برخی مدیران صداوسیما در تراز این سازمان نیستند. در همین رابطه، امروز مطلبی از یکی از دوستان اصولگرا می خواندم که نوشته بود
     وقتی نمی توانید 20 شبکه را اداره کنید، 17 تا را تعطیل کنید و 3 شبکه را خوب اداره کنید». بنابراین، دلیلی ندارد کسانی که نمی توانند شبکه های استانی را اداره کنند، دائماً پول خرج کنند.
     بهتر است برخی شبکه‌ها تعطیل شده تا مدیریت‌ها منسجم‌تر شوند
     این فعال رسانه‌ای اصولگرا در ادامه با بیان اینکه
    مدیریت‌های صداوسیما در حدّ تراز‌ ملی» نیستند، گفت: به نظر می‌رسد بهتر است برخی شبکه‌ها تعطیل شده تا مدیریت‌ها منسجم‌تر شوند. دومین مسأله به آنتن فروشی» بازمی گردد. این بزرگترین آفتی است که صداوسیما به آن گرفتار شده و در توجیه‌اش هم می‌گویند که چون دولت بودجه ما را نمی دهد، مجبوریم. خب اگر بودجه نمی‌دهد شبکه را تعطیل کنید نه اینکه آنتن فروشی کنید.
     اگر صداوسیما جایگاه ت را تلویزیون معلوم کند و همه تفکرات موجود در جامعه را پوشش دهد، خودبه خود از جاهایی که نیاز به ی بودن ندارد، ت زدایی خواهد کرد.
     وی بیان کرد:
    وقتی آنتن فروشی رخ می‌دهد، حیثیت صداوسیما فروخته می‌شود. در حقیقت ستاره مربع یا پخش مسابقه‌هایی نظیر برنده باش، آفت و آسیب بسیار زیادی وارد می‌کنند. متاسفانه صداوسیما با تقلید از برخی مدل‌های غربی به دنبال اجرای آن مدل‌ها در تلویزیون هستند، در حالی که مدل فکری و اندیشه‌ای غرب با آنچه ما در کشور داریم متفاوت است. بنابراین، آنتن فروشی به مثابه حاکم شدن سرمایه‌داری فاسد بر صداوسیما بوده و تراز پایین مدیران صداوسیما نیز به حیثیت و اعتبار این سازمان خدشه وارد کرده است.
     باید فضای ی را برای همه گروه‌ها باز نگه داشت
    محمد مهاجری افزود: باید از مسئولین صداوسیما پرسید چرا نمی‌توانند طنزی که در ماه مبارک رمضان قابلیت پخش داشته باشد، بسازند؟ در حالی که ماه رمضان در بیشتر کشورهای اسلامی ماهی پرنشاط است. این را نیز قبول دارم که ماه پرنشاط رمضان باید توسط صداوسیما تبلیغ شود، اما در این زمینه خیلی نمی‌توان صداوسیما را تخطئه کرد زیرا موضوع شادی در جامعه، موضوعی نیست که تفکرش را بتوان در صداوسیما نهادینه کرد و این تفکر معمولاً در جاهای دیگری از جامعه شکل می‌گیرد.
    وی ادامه داد: ولی این انتقاد وارد است که چرا صداوسیما که چندسال قبل برنامه‌های طنز خوبی برای ماه مبارک رمضان تدارک می‌دید، در این مقطع منفعل است؟ به نظر می‌رسد که صداوسیما باید یک‌سری پارتیشن‌بندی برای خودش فراهم کند. زیرا بخشی از صداوسیما که کار ی انجام می‌دهد نباید در بخش‌های دیگر نیز همین کار را انجام دهد. بلکه
    باید فضای ی را برای همه گروه‌ها باز نگه داشته تا با این کار هم از هجمه‌های علیه خود بکاهد و هم با دست بازتری بتواند در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی و.برنامه‌ریزی کند.
     نباید بگذاریم موضوعات اجتماعی و فرهنگی تبدیل به موضوعات ی شوند
     این فعال رسانه‌ای در ادامه بیان کرد:
    به نظر می‌رسد که تعطیلی برنامه نود اصلاً ی نبود، اما از آنجا که صداوسیما موضوع ت را حتی به شبکه‌های غیری تسری داده، این موضوع نیز ی شد و طبیعی است که جمع‌کردن مسأله در چنین حالتی سخت می‌شود. در حالی که هنر ما باید این باشد که نگذاریم موضوعات اجتماعی و فرهنگی تبدیل به موضوعات ی شوند، اما تلویزیون ما علاقه‌مند است که موضوعات کوچک را هم ی کند.
     وی گفت: فکر می‌کنم اگر صداوسیما جایگاه ت را در تلویزیون معلوم کند و نیازهای ی جامعه را در جاهایی تامین کند و همه تفکرات موجود در جامعه را پوشش دهد، خود به خود از جاهایی که نیاز به ی بودن ندارد، ت زدایی خواهد کرد. بنابراین فکر می‌کنم یکی از راه‌های نجات صداوسیما نیز همین است. در همین رابطه، برای رسیدن به این مهم باید تراز مدیران صداوسیما از آنچه امروز وجود دارد، ارتقا پیدا کند.

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     





     تصاویر خرمشهر از اشغال تا آزادی

     این فتح الفتوح در تاریخ ماندنی شد . 


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    عراقی‌ها در حال عبور از اروند رود ـ آغاز جنگ


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    درگیری در جلوی مسجد جامع خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    درگیری در خیابان‌های خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    رزمندگان مدافع خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    پیکر پاک یک نوجوان شهید




    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    سربازان عراقی خوشحال از پیروزی



    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    آغاز عملیات بیت المقدس و رهایی خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    پیش به سوی خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    رسیدن به دروازه خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    ورود به خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    اسرای عراقی


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    در جریان فتح خرمشهر نوزده هزار سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند

    خرمشهر از اشغال تا آزادی


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    مسجد جامع خرمشهر در روز آزادسازی این شهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    خرمشهر آزاد شد

     



    برچسب ها:

    خرمشهر،

    اشغال،

    آزادی،


     

     

     

        فـقـط یـــاد گـــرفتی ایـــراد بـگـیـــری وُ بـــری بالا مـنـبـــر! . 

       اگه مبتلا به تاری دید چشم وُ سردرد شدید بشیم فورا به بهترین پزشکی که دوستان وُ آشنایان توصیه میکنن میریم. از شدت نگرانی ، اگه تشخیص وُ دوای اولین پزشک تاثیر وُ درمانی که انتظار داریم موثر نباشه به هول وُ وَلا میافتیم تا پزشک بهتری رو پیدا کنیم ؛ تا اینکه آدم مطمئن وُ موثقی کس دیگه-ای رو برای مداوا معرفی کنه وَ فی الفور به سراغ اون میریم.

       این پزشک از همون اول یک ردیف باید وُ نبایدها وَ دواهایی رو توصیه میکنه ؛ مثلا از چه غذاهایی وَ کارهایی باید پرهیز کنیم وُ چه چیزهایی رو باید بکنیم وُ چه خوراکیهایی رو باید علاوه بر دواها مصرف کنیم. او با اطمینان خاطر گوشزد میکند که حداقل سه ماه طول میکشه تا این توصیه-ها وَ نسخه-ها به تدریج اثرش رو نشون بده ؛ تاکید دیگرش هم اینه که اعتماد بیمار به همه-ی این بایدها وُ نبایدها مهمترین عامل درمانه.

        اگه به همه-ی حرفهای دکتر عمل کنه ، نتیجه-ی مثبتش رو به تدریج می-بینیه وَ به طبابتش ایمان میاره.

       متوجه میشه که تمام بایدها وُ نبایدهاش از روی حساب وُ حکمتی بوده.

       حالا اگه این آدم به بعضی از توصیه-های اون پزشک عمل نکرد وُ قاعدتا به نتیجه-ای هم نرسید ، دیگه خودش مقصره وَ نمیشه از پزشک ایرادی گرفت.

        بعضیآ پای ِ عمل-شون لنگه ؛ بعدش به زمین وُ آسمون نق میزنن ، وَ ممکنه انقدر افراط کنن که از خدا هم شاکی وُ طلبکار بشن.

        اگه رفیقی هم بهش بگه که کوتاهی از خودت بوده ، دیگه چرا از زمین وُ زمون طلبکاری ؛ سَرش داد میکشه : تو هم فقط یاد گرفتی هی از آدم ایراد بگیری ، همش یاد گرفتی بری بالا منبر وُ روضه بخونی»! .

     

      نوشته : عـبـــد عـا صـی



     

       هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     
     برای مرجع متن یا تغییر احتمالی عنوان به لینک بالا اشاره کنید
     
     خبرآنلاین ، رضا دانشمندی 

     

    هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     

    سوم خرداد ۱۳۹۸ در نماز جمعۀ مشهد گفته شد: نشاط جوان با تار و با رقص‌های نامشروع یک مشت دختر هرجایی» و با اجراهای بی‌بندوبار محقّق نمی‌شود.»

    برای این‌که باب گفت‌وگو بسته نشود، تا انتهای این متن فرض کنیم هرجایی» نه به معنای روسپی و بدکاره، بلکه به معنای آواره و دوره‌گرد» یا تلوّنِ حال و ‌قرار نداشتن است. اگر رویکرد فردگرایانه را رها کنیم و این افراد را شرور و خبیث‌ ندانیم (که عاملاً و عامداً منکر ارزش‌ها و آرمان‌ها هستند)، می‌توان پرسید که از منظر جامعه‌شناختی، این آوارگان» از جامعه و دوره‌گردها» و بی‌ثبات‌هایِ فرهنگی، پیامد کدام شرایط اجتماعی هستند؟
     
    شکاف آرمان و واقعیت و پوچی»
     شوم‌ترین و کشنده‌ترین بیماری اجتماعی احتمالاً وضعیتی است که در آن، میان اهداف و آرمان‌ها» و واقعیت و عینیت» جامعه فاصله بیفتد. به بیان دیگر، هرچه واقعیت از آرمان دور شود، مردمان یک جامعه به بی‌معنایی، یأس و بیهودگی نزدیک‌تر می‌شوند و ارزش‌ها را توخالی و بی‌پایه تلقّی می‌کنند.
    پیامد این شرایط، ترکیب فاجعه‌بارِ آنومی» (پریشانی، بی‌نظمی و هرج‌ومرج) Anomie و نیهیلیسم» (هیچ‌انگاری) Nihilism است؛ یعنی آدم‌های گسیخته (آواره)، ذرّه‌ای شده و جدا افتاده، از جامعه کناره‌ می‌گیرند، و بی‌اعتنا و بی‌اعتماد به ارزش‌ها و آرمان‌های جمعی، با نقض ارزش‌ها به اعتراض و لجاجت می‌پردازند.
    به بیان دیگر، پیامد بدبینیِ ژرف و تردیدِ بنیادین نسبت به ارزش‌ها و آرمان‌ها، ناامیدی، بی‌انگیزگی و تقویتِ انگیزۀ ویران‌گری است.

     فرهنگ» بدون اقتصاد» می‌لنگد و بالعکس
     هرجایی»شدن (آوارگی و سرگشتگی و بی‌ثباتیِ فرهنگی) پیامد ناامیدی و دست‌نیافتنی دیدن آرمان‌ها و ارزش‌هاست، ثمرۀ تناقض و غلبۀ پول و مادیات بر معنویات است، نتیجۀ اقتصادِ بیمار (یعنی رشد اقتصادی منفی، بیکاری و تورم) است، حاصلِ فساد سیستمی، تبعیض، زمین/ کوه/ ساحل/ رانت‌خسال، کاهش سن مصرف الکل، موادّ مخدّر و دخانیات (سیگار و قلیان) و پایین آمدن سن نخستین رابطۀ جنسی درواری، اختلاس و حقوق نجومی است.
     افزایش میانگین سن ازدواج بانوان به ۲۶ و آقایان به حدود ۳۰  نوجوانان، رواج فحش‌های جنسی در میان بانوان و به‌ویژه دختران و کتک‌کاری بیرون از خانه، نشانۀ بی‌معنایی، ناامیدی، پوچی، گسیختگی اجتماعی، سُستی و کم‌اثرشدن فرهنگ است.
     اگر حاکمان و متولّیان دین صرفاً از آرمانِ عدالت» و ارزشِ برابری بگویند، اما کمتر آن‌را در جامعه محقّق کنند، یا اگر دعوت به قناعت و مقاومت کنند اما خود و فرزندان‌شان حتی حاضر نباشند در ایران زندگی کنند، ناخواسته به شیوع ناامیدی، بی‌تفاوتی و هیچ‌انگاری دامن می‌زنند. هیچ‌انگاری هم دیواربه‌دیوار ولنگاری، لاابالی‌گری و ساختارشکنی است.
     با کدام عدالت (مثلاً در توزیع ثروت و اخذ مالیات) می‌خواهیم از تقیّد به شرع و عفاف و حجاب» صحبت کنیم؟      حکومتی که در ایجاد اشتغال، مهار تورم و خلاصی از رکود کامیاب نشود، چگونه می‌خواهد از ازدواج، خانواده و عفاف بگوید؟
     مسائل اجتماعی با سطحی/جزئی‌نگری حل نشده می‌مانند و مبتذل می‌شوند. شوربختانه رویکردی در کشور (آگاهانه یا ناآگاهانه) می‌کوشد فرهنگ» را جدا و بی‌ارتباط با سایر بخش‌های جامعه (اقتصاد و ت) بررسی کنند. البته تجربۀ چهار دهۀ گذشته نشان می‌دهد که این تبیین‌ها گره‌گشا نبوده و نیستند.

     
     تهیه و تدوین : عـبـــد عـا صی

     



    کشت وُ کار

    Related image

     

     

     

    کشت وُ کار خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی) .


       عماد برخلاف خیلی از جوونهای امروزی که بیشتر وقت-بیکاری شونو پای فیلمهای پُر هیجان ( اکشن ) یا بازیهای تلفن همراه صرف میکنن ، بیشر اهل گپ وُ گفت وَ چار کلام حرف حساب بود. میگفت داره چهل سال-مون میشه ، بهتره بقیه عُمر-مونو حروم نکنیم ، یا چیزی یاد بگیریم یا یک چیزی به بقیه یاد بدیم ؛ به همین خاطر مثلا وقتیکه تو خونه بود ، ترجیح میداد گپ وُ گفتی با حیدر بیک داشته باشه ، آدمی که بیشتر فکر میکرد وُ کمتر حرفهای صد تا یک غاز میزد .

       چند روز پیش هم با حیدر بیک گرم اختلاط شده بودن. میگفت : اگه با کسی تو راهی همراه بودی وُ دیدی که همراهت مثلا سکه-ی دویست تومنی-ای رو تو راه پیدا کرد وُ با خوشحالی گذوشت تو جیبش وُ گفت "اینم امروز قسمت ما بوده!" باور کن اگه دویست هزار تومن هم بود ، همین کار رو میکرد وُ همین حرفها رو میزد» .   

       عماد پرسید :

    _ شما بودین چیکار میکردین؟ 

    _ دستش هم نمیزدم! .

    _خب به احتمال زیاد یکی دیگه پیداش میکنه وُ وَرش میداره.

    _ کاملا حرومه ، اونوقت شروع ماجرای تخمرغ شتر میشه ، پیش میاد. ما هم ضامن به هدر رفتنش نیستیم ؛ مگه مبلغش کم نباشه یا مثلا چیز باارزشی مثل یک انگشتر طلا باشه ، اونوقت باید یک کاسب معتمد اون محل یا نزدیکترین مسجد محل رو پیدا کرد وَ با زدن یک اعلامیه "شیء گمشده-ای پیدا شده ، صاحب مال با دادن نشانی صحیح، مراجعه کند" ، حق رو به حق-دار رسوند. اگه غیر از این عمل کنیم ، صاحبش ممکنه خیلی نیازمند باشه وُ به دردسر بیفته .

    _ راست میگین آ آ . راستی ، من درست معنی این ضرب المثل کشت وُ کار خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی)» رو درست ملتفت نشدم. 

    _ زیاد هم پیچیده نیست . یعنی اگه سلطان هم باشی باید حواست رو جمع کنی که هر چی بکاری ، دیر یا زود ، همونی که کاشتی ، درو میکنی . جوونی که ماجراشو دیدم ، دو تا دغدغه داشت ، اول ادای حق الناس ، یعنی همون چراغ سه ، چهار ملیونی که موقع پارک ماشین برادرش شکسته بود وَ شماره تلفن گذاشت تا با صاحبش صحبت کنه. دوم ، دغدغه-ی اینو داشت که ظرف کمتر از دو ساعت به مصاحبه-ی استخدام حسابداری برسه. صاحب ماشینو که پیدا ، متوجه شد که حق-شو میخواد وُ میگه که من نه یک قرون مال کسی رو خوردم ، نه گذوشتم که کسی یک قرون مال منو بخوره ، یا پول نقد میاری یا یک چک معتبر دو سه روزه.  برادرش هم که مثلا میخواست حق برادری رو ادا کنه ، یک چک بی-اعتبار که مال خودش هم نبود وسط گذوشت ، طلبکار قبول نکرد وُ گفت که کارت ماشین-تو گرو بذار. اونم قبول کرد. این برادر مثلا فداکار که شغلش دلالی خونه وُ املاک بود ، وقتیکه بیرون اومدن گفت : دیگه جواب تلفن-شونو نده»! برادر جوون وُ بیکار گفت : داداش! ولی کارت ماشین-تو گرو گذوشتی؟!». اون کپی کارت بود! همه کس متوجه نمیشه». هم آبروم رفت ، هم نتونستم به مصاحبه-ی کار حسابداری برسم». تقصیر خودته! صد بار بهت گفتم که بیا تو بنگاه من چهار تا خونه به مشتری نشون بده ، هم کمسیون-تو میگیری ، هم مشتری بهت انعام میده. به من میگی که من نمی-تونم به مشتری دروغ بگم ، درآمدش حروم میشه». جوون بیکار ، فردای اون روز میره سراغ فرش فروشی که ماشینش خسارت دیده بود. به اون میگه من اول اومدم که بخاطر اون کارت ماشین داداشم عذر خواهی کنم وُ بگم که بعدا داداشم بهم گفت. بعدشم خدمتتون بگم که فعلا ندارم خسارت چراغ ماشینتونو بدم ، می-تونید تحویل پلیس-م بدین». فرش فروش از نتیجه-ی مصاحبه-ی دیروزش برای شغل حسابداری می-پرسه وُ میفهمه که جوون دیر رسیده وَ همه چیزو از دست داده. با خودش میگه بالاخره حسابدار درستکار وُ مطمئنی که میخواستم پیدا کردم» ؛ بعدش با پیشنهاد کار به جوون ، وَ بخشش خسارت ماشین ، هم خدا رو خشنود میکنه هم بنده-ی خدا رو .

     نوشته : عـبـــد عـا صـی  


    تبلیغات

    محل تبلیغات شما

    آخرین مطالب

    آخرین ارسال ها

    محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

    آخرین جستجو ها